آرتین زهرابی؛ برای آنچه کریم باقری در فوتبال ایران تجربه میکند، بهتر است لقب عاقبت به خیری را انتخاب کنیم.
باقری عاقبت به خیر شد؛ چون یک روز قبل با عزت و احترام به ساختمان باشگاه پرسپولیس رفت و مقابل مدیرعامل جوانی قرار گرفت که روزی دوست داشت این بازیکن بزرگ را از نزدیک ببینید. او قرارداد باقری را یک بار دیگر تمدید کرد؛ این دفعه به مدت ۲ سال.
امروز هم کریم باقری به فدراسیون فوتبال رفت و یک مدیر بی تجربه و غیرفوتبالی دیگر (مثل جعفر سمیعی در پرسپولیس) با احترام ویژه از او برای ادامه همکاری با تیم ملی ایران و دستیاری اسکوچیچ خواهش کرد.
اگر همه این اتفاقات درباره کریم باقری «عاقبت به خیری» نیست پس چیست؟
باقری از روزی نخست، یعنی از همان دورانی که فوتبالش رو به تمام شدن بود هرگز زیر بار مسئولیت سنگین سرمربیگری نرفت. با این که همه به او اصرار میکردند هر طور شده، حتی مسئولیت سرمربیگری پرسپولیس را قبول کند اما او هرگز چنین پیشنهادهایی را نه جدی گرفت نه اجازه سوال بیشتر به دیگران داد.
کریم باقری جایگاهش را در پرسپولیس شناخت و تبدیل به عصای دست همه مربیانی شد که در این تیم قبول مسئولیت کردند. هر کدام از همدورههای باقری در پرسپولیس یا تیم ملی سرنوشتی متفاوت پیدا کردند. علی دایی عاشق مربیگری در فوتبال است اما امروز او هیچ جایی در این عرصه ندارد و به طور خودجوش از گردونه حذف شده است! علی کریمیچند بار شانس خودش را امتحان کرد و بعدا تصمیم گرفت وارد مباحث مدیریتی شود. مهدوی کیا تا جایی مقاومت کرد که پای تیم امید در میان نبود اما پایههای تصمیم گیری این بازیکن نیز پس از چنین پیشنهادی سست شد.
این فقط کریم باقری است که نمیخواهد نفر اول باشد؛ او جایگاهی برای خودش تعریف کرده است که امروزاین نیرو را روی هوا میزنند و پرسپولیس و تیم ملی مشترکا او را میخواهند. به این میگویند تصمیم گیری فردی با عنایت به شناخت کامل از خود؛ این گونه است که کریم باقری در فوتبال ایران عاقبت به خیر شد...