خبرورزشی - آرتین زهرابی؛ در خبرهای چند روز گذشته خواندیم که از سوی ریاست فدراسیون فوتبال پیشنهادی مبنی بر حضور محمد دادکان به عنوان مشاور در فدراسیون مطرح شده و از آنجا که همه با روحیه خاص دادکان آشنا هستند طبعا این پیشنهاد را در همان آغاز مردود میدانستند.
دادکان زیر بار چنین پیشنهادهایی نمیرود و خودش هم میداند مادامیکه به طور مستقیم نخواهند و تقاضایی در کار نباشد، او به خودش زحمت چک و چانه زدن با این و آن برای گرفتن سمتهای مانند مشاور را نمیدهد.
با این همه وقتی به ماجراهای اخیر فوتبال ایران فکر میکنیم به این نتیجه میرسیم که سرمایههایی مانند دادکان که وجاهت و اعتباری بی مثال نزد افکار عمومیدارند چقدر در دورانی که میتوانستند خدماتشان را به فوتبال ارائه کنند پشت خط ماندند.
به وضعیت امروز فوتبال کشور نگاه کنید؛ شما فکر میکنید درد اصلی مدیرانی که زمام امور را به دست گرفته اند چیست؟ اگر دادکان رئیس فدراسیون فوتبال بود یا حتی صفایی فرهانی اجازه ورود به فوتبال را پیدا میکرد، آیا تا این اندازه مشکل داشتیم؟
مشکلات البته در فوتبال ما همیشه در جای خود باقی است اما اعتبار و وجهه این مدیران باعث میشود بی اعتباری و چند دستگی امروز، جای خود را به مسائل مهمتری بدهد. تصمیم گیریها قطعا با حضور مدیران فوتبالی، و باتجربه، آنقدر خامدستانه نخواهد بود که هر حکم صادر شده توسط دیگران، جوری به نقد کشیده شود که گویی تصمیم سازان این ورزش، از همه چیز بی خبرند!
فراموش نکنید بخش عمده ای از فرآیند مدیریت به کاریزمای مدیرانی که سمتهای مهم را بر عهده میگیرند بستگی دارد؛ در فوتبال ایران باید این امر را به چنین مدیرانی سپارد اما سالهاست در فوتبال ایران چهرههایی که میتوانستند عصای دست این ورزش باشند را به انزوا کشاندند و آنها را در گوشه ای رها کردند. بخش زیادی از عمر مدیریت امثال دادکان، پشت انتخابات فدراسیون فوتبال هدر رفت و آنچه باقی ماند همین میراث عجیبی است که ملاحظه میکنید.
پرونده ویلموتس و دهها تصمیم اشتباه دیگر، همان مثل قدیمی را تداعی میکند؛ مشت نمونه خروار است...
بیشتر بخوانید: