خبرورزشی/ اردشیر لارودی؛ یکم- اولش در ردیف محالات بود! توقع غیر ممکن! چرا، به این دلیل روشن؟ ...مهدی ترابی رفته بود که جانشینی در لیگ برتر نداشت! ...علیپور هم فیلش یاد هندوستان کرده بود و او هم بدیل نداشت!
آلکثیر یک نفره، نشان داد که همیشه میتوان به اتفاقهای خوب، به احتمالات بعید دل بست ولی او هم ناگهانی و دفعتاً واحداً از دسترس خارج شد به یک بهانه در واقع مسخره با یک دلیل از آن جنس که مرغ پخته را هم به خنده وا میدارد گلزن نوپدید را، از بازی کردن محروم کردن و سلسله مراتب «بد بیاری»ها آوار شدن.
وحید امیری دو اخطاره شد! احسان پهلوان اخراج شد و بعد از این همه «سه پلشک» که پشت سر هم آمدن شجاع هم گفت من نیستم، من هم مسافر قطرم! او که پرید، بشار رسن هم هوایی شد!
یحیی، اینجا بود که صدایش درآمد و گفت نه! یحیی قبول نکرد که یک امضای کوچولو پای تصمیم مرد بزرگ خط هافبکش بگذارد! نه و نه، مرغ آقای گلمحمدی یک پا داشت!
اوضاع بد بود
دوم- اوضاع به همین بدی بود، بدتر هم بود! واقعیتهای عینی هوش از سرت میربود! گلزن تیمت را از دست دادهای، هافبک روندهات را، ایضاً به همین شرح! ناگهان معلوم شد که آچار فرانسه تیمت هم رفته است و تو «قاق» ماندهای و تو باید بسازی با دستهای خالی و کنار بیایی با نبود و نداشتن شجاع خلیلزاده!
سبزینههای جوانه امید را اول بار چه کسی دید؟ رخ زدن شاخهای غیر مرئی تازه را- قاموس طبیعت و نظام هستی را- اول بار چه کسی دید؟ که باید مظهر امیدش دید و باید «سردیسش را» چرا که نه مجسمه تمامقدش را سر در محل تمرین پرسپولیس ساخت برای امید آفریدن و امیدوار بودن و دوباره و ده باره، امیدوار شدن را!
اول بار که بود که از ناممکنهای مثل روز روشن یک تخیل را وارد مقدورات میکرد! که بود که میگفت و تکرار میکرد و هر بار بیشتر و عمیقتر میگفت و باور خویش را میپراکند که: ...چرا نه؟ چرا که نه؟ بچههای ما حیز دیگری هستند.
یک تیم و یک ملت
سوم- و حالا یک ملت است که از مرحله چرا که نه تمامقد و با تمام باور عبور کرده و میگویند مگر ما «ما» نیستیم، مگر ما، مای شگفتیساز نیستیم؟ مگر این ما نبودهایم که خاک را به نظر کیمیا کردهایم؟ پس چرا نه؟ چرا از غیرت این بچهها و از تعصب این مردان در حال ساخته شدن و ساختهتر از همه از همیشه هم شدن، توقع نداشته باشیم؟ حکایت غریبی است! دیالوگها پوست انداختند! حالا آنها که با نگاه علمی با- چوب و شلاق- نگاه علمی داشتن همه اهل نگاه باورمندانه اهل نگاه معجزهباور را میزنند و زدند خود به میدان آمدند، خودمندانی این امکان شدهاند که: ...همه چیز ممکن است! همه چیز را میتوان ممکن ساخت و این ویژگی، توان منحصر به فرد ما- هنر نزد ایرانیان است و بس- به شمار میآید که ما، ماییم! ماییم و خالق اتفاقات شاد، ماییم خالق و پدیدآورنده هر آنچه که هر آنچه خلق کردنی و رخ دادنی و وقوع پیوستی نمینماید! ماییم مردمی که همه به معنای واقعی کلمه میگویند ما چیز دیگری هستیم و هستیم!
گفتمان نو
چهارم- گفتمان درباره لیگ آسیا تغییر کرده است! وزن خوشبینی به مراتب بالا رفته است! دیگر حرفی از نبودن آنها که رفتهاند و آنها که مسابقه فینال را از دست دادهاند کمتر به میان میآیند تیم به خودباوری کامل دست یافته و هواداران فوتبال در پی تکرار پیروزی دو مرحله بازیهای غرب آسیاییاند! ناامیدی مسلط نیست طلب و مطالبه روز به روز ظهور و بروز بیشتری دارد تعداد کسانی که شانس قهرمانی آری شانس قهرمانی پرسپولیس را زیاد میدانند حتی امروز صبح نسبت به دیروز به مراتب بیشتر است همه توقع قهرمانی دارند همه مثبت میاندیشند!
یحیی کارش را بلد است و با رعایت برنامهای خاص به مردانش اعتماد به نفس تزریق میکند پرسپولیس در خود کمبودی که باز دارنده باشد نمیبینید پرسپولیس راههایی در استفاده در ترکیب موجود جسته است و میجوید پرسپولیس برای قهرمانی بازی میکند! حال شاید به پنالتی کشیدن بازی!
علمآوری یا علمستیزی
پنجم- فوتبال ما که با انگ دانشستیزی دچار نوعی خودخوری و هیولای درون بود یک مرحله سخت را پشت سر گذاشت ما چون ماییم روش و شیوه و استیل مربوط به خود را داریم باید به این سبک به این سیستم و به این ترجیح وفادار بود و احترام گذارد و اجازه داد، کارش را تا آنجا که ممکن است درست و همهجانبه پیش ببرد! پرسپولیس، قسمت مهمتر مأموریت استراتژیکش را به خوبی انجام داده است؛ ...ریشه ناامیدیها را زده است!