خبرورزشی/ محمدرضا مدنی؛ سجاد افشاریان با حضور در دفتر روزنامه خبرورزشی همراه با مجتبی جباری ساعتی مهمان گپ پاییزی ما بود. «آراز» سریال برادرجان که سال 1398 بینندههای شبکه سه سیما را بعد از افطار در ماه رمضان پای تلویزیون مینشاند به شدت طرفدار استقلال و البته یکی از ستارههای محبوب و استثنایی این تیم یعنی مجتبی جباری است. هر چه خواستیم با سجاد افشاریان درباره تئاتر، کتاب و کارگردانیهایش در زمینه کار نمایش بپرسیم طفره رفت و خودش دوست داشت در لحظات حضور در دفتر یک نشریه ورزشی، به ویژه کنار ستاره محبوبش مجتبی جباری، بیش از هر چیز درباره فوتبال صحبت کند. او همچنین دغدغههایی درباره تئاتر، وضعیت بد بسیاری از مشاغل از جمله گروههای نمایشی که این روزها فعالیتی ندارند، اوضاع اقتصادی و معیشتی مردم و کمتوجهی به قشر آسیبپذیر داشت. البته شنیدن چنین مسائلی از زبان یک هنرمند که دغدغه هموطنانش را دارد چیز عجیبی نبود. ولی از ما خواست که صحبتهایش به امانت نزد روزنامه خبرورزشی بماند.
سجاد! به تئاتریها و طرفداران فوتبال به ویژه تیم محبوبت در این باره بگو که چی شد استقلالی شدی؟
افشاریان: فکر کنم دوم ابتدایی بودم. از کانون پرورش فکری یا مدرسه داشتم برمیگشتم خونه یه جمعی رو دیدم داشتند درباره استقلال و پرسپولیس حرف میزدند. از استقلالیها بیشتر خوشم آمد. آمدم خانه گفتم من استقلالیام، کلاً هر کاری میکردم عادت داشتم بیایم خانه اعلام کنم.
با کدام فوتبالیهای شیرازی مثل غلام پیروانی، افشین، داریوش یزدانی، امید روانخواه یا هر کس دیگری ارتباط داری؟
افشاریان: بین فوتبالیها با مجتبی جباری دوست و با پژمان جمشیدی دوست و همکاریم.
چه نکته مهمی میتوانی درباره مجتبی بگویی که جذبت کرد؟
افشاریان: مجتبی در زندگی صاحب یک شعر درون است، که این شاعرانه بودن در زمان بازی کردنش در زمین هم وجود داشت و فوتبال را زیباتر میکرد.
ظاهراً دوستت کتابخوان و تئاتری هم هست؟
افشاریان: بله! علاقه مجتبی به هنر مثالزدنی است. یادم هست داشت میرفت قطر و هنوز اجرای دکتر رفیعی شروع نشده بود و مجتبی اینقدر پیگیر بود که من تماس گرفتم تا آخرین تمرین اجرا رو ببیند. حتی یک بار در بازبینی یکی از اجراهایم نمایش هر کسی یا روز میمیرد یا شب من شبانهروز حضور پیدا کرد و در یکی از صحنههایی که باید یک تماشاگر روی صحنه میآمد روی صحنه آمد و آن اجرا با گفتوگو با مجتبی روی صحنه به یادماندنی شد.
خاطره جالبی هست که مجتبی برایت تعریف کرده باشد؟
افشاریان: آره! اتفاقاً اون اینقدر اهل مطالعه است که یک بار هم به خاطرش در باشگاه جریمه شده و دوست دارم خودش آن را تعریف کند!
جباری: بله! در قطر بودیم و در جلسه آنالیز همراه با دیگر بازیکنان تیم الاهلی. سرمربی ما هم کرانچار بود! او داشت حرفهای تکراری درباره آنالیز و این مسائل میزد. من در آن برهه کتاب «باشگاه مشتزنی» (فایت کلاب) را میخواندم و واقعاً برایم جذاب بود. همه جا این کتاب همراهم بود و در آن جلسه هم در گوشهای از اتاق در تاریکی نشستم و غرق در خواندن کتاب شدم. ولی بعد رفتند به باشگاه گفتند و من را 100 هزار ریال قطری جریمه کردند! اتفاقاً در بازی بعدی من از شانسم یک پنالتی را هم نزدم و بازی خوبی نشد و مساوی کردیم.
اصلاً چطور شد که با هم آشنا شدید! از اولین آشناییتان میگویید؟
جباری: اولین بار که سجاد افشاریان را دیدم در تئاتر «ننه دلاور» بود. وقتی فوتبال بازی نمیکنم اصلاً یادم میرود که فوتبالیست بودم و میروم سراغ این برنامهها. تئاتر و این مسایل. نمایش را دیدم و خیلی لذت بردم وقتی هم تمام شد مشغول دست زدن برای گروه شدیم.
افشاریان: خود من اینقدر ذوقزده شده بودم که آخر نمایش همان شب، کار را تقدیم کردم به مجتبی چون خیلی دوستش دارم، الان که دیگر رابطه ما مثل برادر و مجتبی برای من مثل خانواده است، اتفاقاً به یاد دارم روزنامه خبرورزشی هم خبر و عکس آن شب رو چاپ کرده بود.
جباری: آن شب من با خودم میگفتم که آیا این افراد اصلاً مرا میشناسند؟ چون حرفهای خیلی قشنگی شنیدم. حرفهایی که در آن محیط میشنیدم همان چیزهایی بود که دوست دارم بشنوم. انگار شخصیت مرا میدیدند و حرف میزدند نه فوتبالم را! ...و ضمن اینکه این اتفاق در حضور همسرم برایم خیلی دوستداشتنی بود. اینطور که دوستان به من لطف داشتند و با اظهار لطفشان مرا بالا میبردند، برایم ارزشمند و جالب بود. چون به هر حال فوتبال چیزی نبود که من بتوانم آن را خیلی برای همسرم توصیف کنم. از طرف دیگر حضور در جمعی هنری به من انگیزه میداد که این حرکت اجتماعی (فوتبال) را بهتر انجام بدهم، چون متوجه شده بودم دیده میشود. وقتی یک هنرمند، نویسنده و کارگردان تو را میبیند، پس دیده میشوید و من واقعاً این را دیدهام. در حالی که بین مدیران و همتیمیهایم چنین رویکردی نبوده است.
ملاقاتهایتان به تئاتر محدود میشود؟
افشاریان: ما یک جمع 4 نفرهایم. من، مجتبی، همسرش و مهدی یزدانیخرم نویسنده درجه یک، واقعاً دلمان برای هم تنگ می شود که با هم بشینیم و وقتی با هم هستیم نمیفهمیم که زمان چطور میگذرد. مهدی هم استقلالی دوآتشه است. اتفاقاً همسر مجتبی هم مهدی را از قبل میشناخت.
جباری: سجاد من را با مهدی یزدانیخرم آشنا کرد. او کسی بود که همسرم قبلاً چند جلد از کتابهای او را خوانده بود و وقتی دیدم همسرم چقدر راغب بوده که با نویسنده کتابهایی که آنها را خوانده توانسته از طریق من دیدار کند و در حد دوستان همسرش با او معاشرت کند بیش از پیش به ارزش فوتبال در زندگیام پی بردم. اینکه همسرم از طریق فوتبالی که من بازی کرده بودم چطور به علایقش میرسید برایم خیلی باارزش بود.
بین تیمهای ملی غیر از ایران طرفدار کدوم تیم هستی؟
افشاریان: از بچگی به خاطر مارادونا آرژانتینیام و فکر میکنم هیچ وقت در تاریخ دیگر شبیه مارادونا تکرار نمی شود! از ایتالیا هم خوشم میآید. همیشه بازیهایش را دنبال میکنم، از تیم ملی آلمان هم اصلاً خوشم نمیآید دقیقاً از زمانی که کلینزمن تور دروازه عابدزاده رو بعد از گل آنگونه گرفت و خوشحالی کرد خیلی بدم آمد.
فیلم ورزشی که دیدی و همیشه در ذهنت مانده باشد کدام بوده مثل راکی؟
افشاریان: مستند مارادونا ساخته امیر کاستاریکا، فیلمی که هر وقت از زندگی ناامید می شوم میبینمش، لحظات مستند ناصر حجازی ساخته نیما طباطبایی عزیز هم خیلی تو ذهنم مانده و غمگینم کرد و البته گاو خشمگین اسکورسیزی.
بعد از آبی چه رنگی را دوست داری؟
افشاریان: تمام رنگها به جای خودشان جذاب و دارای تعاریف و معنا هستند و خودم بیشتر در روزمره و لباس از رنگ سفید استفاده میکنم، حتی در معماری هم رنگ سفید بهم اجازه تخیل بیشتری می دهد.
چند درصد طرفداران استقلالی تا پیش از انتشار این مصاحبه میدانستند که طرفدار این تیم هستی؟
افشاریان: خیلیها میدانند...
...و در مواجهه با خودت در کوچه و خیابان در این مورد صحبت میکنند؟
افشاریان: خب در فضای مجازی هم به استقلالی بودن ریاکشن نشان میدهند و معاشرت میکنیم، پیش هم آمده که مثلاً در خیابان حتی تو کتابفروشی با این جملهها معاشرتم با آدمها شروع شده. تاجی با اصالت یا همه تاجیها.
بینندههای پرسپولیسی نمایشهایت هم نسبت به این مسئله واکنشی نشان میدهند؟
افشاریان: کلکلهای جذابی داریم. مخصوصاً بعد از اجراها و قطعاً خیلی به هم احترام می گذاریم، حتی یادم هست یک بار در نمایش روزهای بیباران امین بهروزی یک صحنه نوشته بین من و وحید آقاپور (کاراکترها مهرداد و پوریا) که مهرداد را من بازی میکردم در ابتدا در نمایشنامه پرسپولیسی بود و من گفتم «صد سال سیاه اینا رو نمیگم» (خنده) البته که خود امین هم استقلالی بود و دیالوگهای کاراکتر من را تغییر داد و نقشی که من بازی میکردم استقلالی شد (خنده).
غیر از جباری کدام ورزشکار یا فوتبالیستی اهل هنر بوده که تئاترهایت را ببیند؟
افشاریان: با هادی نراقی عزیز هم خیلی دوستم و اجرا داشته باشم حتماً دعوتشان میکنم.
آخرین کتابی که به جباری پیشنهاد دادی بخواند و بلعکس، همچنین آخرین فیلمی که به هم پیشنهاد دادید ببینید چه نام داشت؟
افشاریان: مجتبی خودش خیلی کتابخوان است و همسر محترمشان بهترین پیشنهادها را به او می دهد ولی خب در قرارهایی که داریم زیاد درباره کتابهایی که خواندیم یا فیلمهایی که دیدیم حرف میزنیم.
نظرت درباره تیم پرسپولیس؟
افشاریان: پرسپولیس تیم مردمی و بزرگی است و هر چقدر دو تیم پایتخت قدرت بیشتری پیدا کنند تأثیرش روی کل فوتبال کشور میبینیم.
بین همه بازیکنان ادوار تیم رقیب، کسی هست که دوستش داشته باشی یا برایت جایگاهی خاص داشته باشد؟
افشاریان: به جز عابدزاده محبوبم که استقلالی- پرسپولیسی محسوب می شود (خنده)، آقای دایی، آقای باقری، آقای علی کریمی، آقای فرشاد پیوس و خب بازیکنانی که سالها برای همه ما در تیم ملی خاطرهسازی کردند قطعاً جایگاه ویژهای نه تنها برای من بلکه برای کل مردم ایران دارند.