خبرورزشی/ کارن فیروزی؛ مارک اندره تراشتگن دروازهبان آلمانی بارسلونا گفتوگوی مفصلی با «فرانس فوتبال» داشته و درباره شرایطش در بارسلونا و تیم ملی آلمان صحبت کرده است. در زیر خلاصهای از این گفتوگو را از نظر میگذرانید.
پیشرفت در سبک بازی تان از زمانی که به بارسلونا آمدهاید (۲۰۱۴) تا به الان را چطور آنالیز میکنید؟
پختهتر شدهام و تجربیات زیادی به دست آوردهام تا دروازهبان کاملتری شوم. امیدوارم این فرآیند ادامه داشته باشد، چون هدفم همین است.
فکر میکنید در چه زمینههای دیگری جا برای پیشرفت دارید؟
جزئیاتی وجود دارند که هنوز جای کار دارد. اینکه آدم روزانه پیشرفت کند امری حیاتی است. میخواهم از هر مسابقهای نکاتی را بردارم.
مثلاً چه نکاتی؟
کنترل توپهای بلند، پاس و یا جابهجایی. کار کردن روی این موارد اجتنابناپذیر است. بعد از هر بازی چنین جزئیاتی را آنالیز میکنم؛ مثلاً به خودم میگویم چرا در این صحنه توپ را اینطوری گرفتم و جور دیگری عمل نکردم. این موارد مهم است.
به نظر شما یک دروازهبان مدرن در سال ۲۰۱۹، چطور دروازهبانی است؟
این روزها دروازهبانها استایلهای مختلفی دارند ولی به نظرم هیچ کدام از آنها ۱۰۰ درصد نشان نمیدهند؛ دروازهبان مدرن کسی است که با فلسفه بازی باشگاهش همخوانی و قابلیتهای فنی بالایی داشته باشد.
دروازهبانهای مورد علاقه شما چه کسانی هستند؟
تعدادشان زیاد است... الان چند سالی میشود که نسل دروازهبانهای فوق العادهای داریم. مثلاً یان اوبلاک، استایل بازی اش دقیقاً با اتلتیکو مادرید همخوانی دارد. باشگاهی که فلسفه کاری مختص خودش را دارد باید همیشه دروازهبانی جذب کند که با سیستمش بخواند. این همان کاری است که داوید دخئا در منچستریونایتد انجام میدهد، الیسون بکر در لیورپول و مانوئل نویر در بایرنمونیخ. مورد اساسی برای دروازهبان این است که بتواند سالهای زیادی خودش را با باشگاه وفق دهد و هویتسازی کند.
چه چیزی به صورت روزانه به شما انگیزه میدهد؟
بردن جام. به عنوان یک فوتبالیست سطح بالا هر روز سختیهای زیادی میکشیم تا به اهدافی که داریم برسیم. اگر با چنین ذهنیتی بتوانیم همتیمیمان را هم به حرکت وا داریم که هنوز بهتر است.
نقش دروازهبان در بازی بارسا چیست؟
دستورالعمل مشخصی ندارد. باید لحظه به لحظه آماده و نهایت تمرکز را داشته باشم. در بازیسازی هم باید مشارکت کنم. وقتی روی یک صحنه درخواست پاس میکنم یا پاس میدهم اینطوری میتوانیم نسبت به تیم حریف برتری عددی ایجاد کنیم. اگر مهاجم حریف تصمیم بگیرد روی پای من بیاید، آن وقت فضا ایجاد میشود و میتوانیم از همان فضای موجود بازیسازی را ادامه داده و رو به جلو حرکت کنیم. البته باید بلد باشی بهترین زمان برای انجام این کار کی است.
وقتی تازه به بارسلونا رفته بودید جوانی بیش نبودید. آن زمان حتی اسپانیایی هم بلد نبودید حرف بزنید. چطور خودتان را با رختکن جفت و جور کردید؟
اولویتم این بود در سریعترین زمان ممکن خودم را با تیم وفق دهم. اولین گام هم برایم این بود که میخواستم خیلی سریع اسپانیایی یاد بگیرم. این بهترین شیوه برای جلب احترام همتیمیهایم بود که به آنها نشان بدهم آمادگی پذیرش مسئولیتهایم را دارم.
منظورتان چیست؟
منظورم این است که قادر باشی به همتیمیات بگویی اینجا هستم که به تو کمک کنم و روحیهای برتریجویی به وجود بیاوری... اینطوری است که میشود کل تیم را به حرکت وا داشت.
دو سال اول حضورتان در بارسا مجبور بودید جایگاه شماره یکی تان را با کلودیو براوو تقسیم کنید. چه تجربهای از آن زمان به دست آوردید؟
ابتدا که اصلاً نمیخواستم چنین موردی را قبول کنم ولی کلودیو دروازهبان فوق العادهای بود. در آن برهه، او در اوج آمادگی قرار داشت. اینکه در لیگ دروازهبان شده بود کاملاً درست و حقش بود. هشت بازی بدون گل خورده ثبت کرده بود. در طول دو فصل کارش را خیلی خوب انجام داد ولی هدفم هرگز این نبوده که بخواهم پست شماره یک را با کسی تقسیم کنم. من هم میخواستم در بازیهای پشت سر هم به میدان بروم تا ریتم بازی را به دست بیاورم. خوشحالم که شرایط به نفع من تغییر کرد. آن دوران من را قویتر کرد، چون باعث شد وقتی در تورنمنتهایی مثل لیگ قهرمانان اروپا و یا جام حذفی اسپانیا به میدان بروم فشار زیادی را تحمل کنم و دست آخر از پس آن فشارها برآیم.
بارسا برای بردن لیگ قهرمانان اروپا چه چیزی کم دارد؟
باید با ایده بازی شفافی که داریم، به ریتم مورد نظر هم برسیم. مطمئنم پتانسیل رسیدن به فینال را داریم ولی برای محقق شدنش باید تلاش بیشتری کنیم.
چطور از پس هضم آن شب کابوسوار در آنفیلد، در بازی برگشت نیمهنهایی فصل پیش لیگ قهرمانان اروپا که ۴ بر صفر باختید، برآمدید؟
همینجا باید بگویم هضم آن اتفاق در روز و فردای آن روز اصلاً غیر ممکن است. شکستی غیر عادی بود. وقتی شما ماهها زحمت میکشید تا به فینال لیگ قهرمانان اروپا برسید و بعد به آن شیوه شکست میخورید، درد زیادی دارد. واقعاً سخت است آدم بتواند دوباره زندگی روزمره عادی اش را داشته باشد. در این رقابتها، منظورم لیگ قهرمانان اروپاست، کافی است یک بازی بد داشته باشید تا حذف شوید؛ حالا اصلاً مهم نیست کجا و مقابل چه تیمی بازی میکنید.
شما از لحاظ ذهنی چه برنامه کاری برای خودتان دارید؟ مربی مخصوصی در این زمینه دارید؟
شانس بزرگی دارم که در خانه میتوانم روی بهترین مربی ممکن یعنی همسرم حساب باز کنم. خیلی مهم است کسی قدرت این را داشته باشد ایدهام را تغییر دهد و حواسم بین مسابقات را پرت چیز دیگری کند. برای ریکاوری، دوست دارم از زندگی شخصیام لذت ببرم؛ مثلاً یکی از راههایش این است که با سگم مدتها در کنار ساحل قدم بزنم. من و همسرم با هم زیاد صحبت میکنیم و این موضوع باعث میشود استرس و فشاری که دارم تخلیه شود و در نتیجه ریکاوری بهتری داشته باشم. این بهترین شیوه برای انرژی گرفتن دوباره است. همسرم واقعاً بهترین مربی است که میتوانستم تصورش کنم.
اتفاقاً همسرتان بعد از ناکامی برابر لیورپول از شما حمایت بسیار ویژهای هم کرد...
همسرم واقعاً فوتبالی نیست ولی گهگاهی به ورزشگاه میآید. در خانه هرگز درباره فوتبال سؤالی نمیپرسد ولی خیلی ویژه میتواند حال من را درک کند. در واقع همین جنبه روانشناختی اش کمک زیادی میکند. به محض اینکه در را باز میکنم و چهره من را میبیند میداند که بردهایم یا بازی را باختهایم.
به عنوان یک دروازهبان، لحظهای از بازی هم هست که از آن لذت زیادی ببرید؟
همیشه در زمین لذت میبرم، به غیر از موقعهایی که گل میخورم (میخندد). واقعیت این است که وقتی صحنهای که در طول تمرین بارها و بارها رویش کار کردهایم و به نتیجه میرسد خوشحالی زیادی برای کل تیم دارد.
اگر الان دروازهبان شماره یک بارسلونا شدهاید، باعثش چه کسی است؟
افراد زیادی بودهاند ولی اگر بخواهم خیلی سریع از یکی نام ببرم، لوسین فاور است. بدون او هرگز به این جایگاه نمیرسیدم. وقتی سرمربی مونشن گلادباخ شد وضعیت بد بود و داشتیم سقوط میکردیم؛ با این حال به ما انگیزه داد، با ما حرف زد و کارهای روزانه اش در باشگاه هم بسیار مهیج بودند. با سیستم بازیای که انتخاب کرد خیلی سریع تعادل تیمی را به دست آوردیم و از طریق پلی آف بوندسلیگا توانستیم در لیگ بمانیم. او مربیای بود که به من اعتماد کرد و خوشحالم توانستم جواب اعتمادش را بدهم.
الگوی دوران کودکیتان چه کسی بود؟
همیشه اولیور کان؛ شخصیت و ذهنیت برندهاش را تحسین کردهام. او تلاش زیادی کرد تا به اهدافش رسید و هرگز تسلیم نشد. این کارهایش را تحسین میکنم.