فرانتس بکنباوئر اسطوره فوتبال آلمان و جهان چشم از دنیا فروبست و تیتر بسیاری از رسانههای ورزشی و غیرورزشی شد.
قیصر که سفیر آلمان در جام جهانی ۲۰۰۶ بود، مهرماه سال ۱۳۸۴ به تهران سفر کرد. به همراه فرزاد حبیباللهی، آنالیزور فعلی برانکو در تیم ملی عمان به هتل اوین رفتیم. در کنار علی بوذری مترجم سفارت آلمان و منوچهر زندی پیشکسوت مطبوعات در لابی هتل اوین نشسته بودیم که قیصر وارد شد. از او تقاضای مصاحبه کردم و بوذری درخواستم را منتقل کرد هرچند رو به من گفت ممکن است این چهرهها به راحتی مصاحبه نکنند یا برای این منظور مطالبه مالی داشته باشند!
قیصر بدون پیششرطی درخواست مصاحبه را پذیرفت و کنار ما نشست، ولی پیش از آنکه اولین سوال را بپرسم فردی آمد و در گوشش چیزی گفت؛ بکن باوئر بلند شد و بدون هیچ توضیحی رفت!
همه هاج و واج مانده بودیم و علی بوذری هم نگاهی معنادار به من انداخت! ۵ دقیقه بعد قیصر برگشت و درحالی که کراواتش را عوض کرده بود کنارمان نشست تا مصاحبه را آغاز کنم. طبعا اولین پرسشم به همین اتفاق اشاره داشت: مشکل کراوات قبلی چه بود؟ بکن باوئر توضیح داد که مشاور اینترویو (رسانهای) اش تذکر داده که «کراواتت با دیزاین مبلمان هتل همخوانی ندارد بنابراین رفتم و آن را عوض کردم»! پرسیدم چند مشاور دارید؟ پاسخ داد ۳ نفر؛ یکی همین مشاور رسانهای، دیگری مشاور تبلیغاتی و درآمدزایی و یکی هم مشاور حقوقی که مسائل مالی بخش تبلیغاتیام را پیگیری میکند.
بعدها این ماجرا را برای چند بزرگ فوتبال ایران ازجمله علی پروین روایت کردم. علیآقا گفت: زکی! مگر من کراوات میزنم؟
ختم همه مردان عالم به خیر...
بیشتر بخوانید: فرانتس بکنباوئر؛ افسانهایترین فوتبالیست تاریخ/ کاپیتان، سرمربی، رئیس و قهرمان سریالی... قیصر همهچیز بود!