خبرورزشی | اگر در هفتههای اخیر، عقلانیت بالاخره جایی در گفتوگوهای محمد صلاح و ویرجیل فندایک با باشگاه پیدا کرده باشد، حالا وقتش است بپرسیم: با آنیکی چه کنیم؟ با ترنت الکساندر-آرنولد؛ مردی که حالا تنها ایستاده، در باشگاهی که «تنها ایستادن» هرگز در فرهنگش جایی نداشته.
تقریباً همه میدانند پایان این داستان کجاست. حتی واکنشها را هم میشود از قبل حدس زد؛ پیراهنهایی که آتش میگیرند. اما سؤال اصلی هنوز باقیست: «چرا؟» نه فقط آن دلایل آشکار، بلکه آن لایه پنهانترش.
ماجرا، پیچیدهتر از یک انتخاب فوتبالی ساده است. میشود درباره تصمیم رفتن به رئال مادرید در این مقطع حرف زد؛ یا اینکه چنین انتخابی چقدر خودخواهانه است. اما بیایید لحظهای از بحثهای سطحی فاصله بگیریم و به یک چیز عمیقتر فکر کنیم: ترنت واقعاً به لیورپول مدیون است؟ اصلاً چیزی بدهکار است؟
برای پاسخ، باید برگردیم به تولهسگهایی که کنار جاده رها میشوند. چون ترنت بعضی از آنها را دیده ــ نه به استعاره، به واقعیت.
او بارها درباره این سیستم حرف زده؛ بر خلاف قراردادش، بیپرده. صدایش در نقد آکادمیها، که بچهها را تجاری میکنند، بلند بوده. آوریل و مه همیشه برایش تلخ بودهاند ــ ماههای کنار گذاشتن، ماههای اشک و حذف دوستان قدیمی.
او از ۹ تا ۱۸ سالگی، مثل همه نخبگان دیگر، همین مسیر را رفته. حالا که ۲۶ سال دارد، چهرهها را هنوز به خاطر دارد؛ نه فقط آمار را.
در سال ۲۰۲۳ گفت:
«فکرش را بکنید… بچههای شش، هفت، هشت ساله مدام باید برای بجنگند ــ این واقعاً دیوانهکننده و خندهدار است.
در سال یازدهم، هم باید نگران امتحان GCSE باشی، هم اینکه اصلاً فصل بعد قراردادی خواهی داشت یا نه.
این گذار از مدرسه به دنیای پول و حرفهایگری است. من هر روز سختی کشیدم، همهچیز را قربانی کردم.
اما بودند کسانی که دقیقاً همین کارها را کردند و الان چه دارند؟ هیچ. آکادمی فقط گرفت، گرفت، گرفت، گرفت.»
چهار بار تکرار کلمه «گرفت» ــ با تأکید. نه حرفی برای دوربینها، بلکه بخشی از ویدئویی ۳۲ دقیقهای در سایت شخصیاش؛ جایی که با استیون جرارد، استیو سیدول و دو بازیکن کنار گذاشتهشده گفتوگویی تلخ اما واقعی داشت. او برای بهبود اوضاع تلاش کرده؛ تا جایی که پروژهای برای حمایت از همان «کنار گذاشتهشدهها» به راه انداخته.
او هنوز با لیام رابینسون، که در ۱۶ سالگی حذف شد و حالا در کار لولهکشی است، در تماس است. هنوز ارتباطش با جاش آگبوزو را حفظ کرده؛ کسی که از ۹ تا ۱۶ سالگی همتیمیاش بود و حالا دستیار سلامت شغلی است.
وقتی ترنت و بن وودبرن (که الان در سالفورد سیتی است) به تیم اصلی رسیدند، رابینسون و آگبوزو حذف شدند. این ذات فوتبال است ــ و باید هم همینطور باشد. اما این مسیر، همیشه بیرحم است. حتی در باشگاهی مثل لیورپول که بهتر از بیشتر باشگاهها رفتار میکند، رابطهها بیشتر معاملاتیاند تا انسانی.
و حالا درباره وفاداری...
اگر ترنت فکر میکند که با فتح همه جامهای بزرگ، دینش را به لیورپول ادا کرده، حق با اوست. و باید بتواند با احترام و همراهی کسانی که بازیهایش را دیدهاند، از آنجا برود. بهخصوص آنهایی که میدانند رسیدن به فقط یک دقیقه بازی در سطح اول، چه بهایی دارد.
باشگاهها بارها و بارها وفاداری را زیر پا گذاشتهاند. اینکه حالا بازیکنی چنین کند، کاملاً عادلانه است.
آیا رئال انتخاب خوبیست؟ فقط زمان و قرارداد بعدیاش مشخص خواهد کرد. بهخصوص با اخباری که از احتمال جدایی کارلو آنچلوتی شنیده میشود ــ مربیای که شاید بهترین نسل خودش باشد ــ باید شک کرد.
اگر رئال او را نخواهد، چه میشود؟ چه کسی جایگزین میشود؟ برخلاف شایعات خوشبینانه، گفته میشود یورگن کلوپ گزینهاش نیست. ژابی آلونسو گزینه اصلی است.
آیا انتقال در رئال مثل لیورپول آرام و هوشمندانه خواهد بود؟ یا شبیه دوران بیثبات قبل؟ رئالی که در لالیگا دوم است، در اروپا توسط آرسنال تحقیر شده و حالوهوای باشگاه به شکل عجیبی سنگین و پرادعاست. فصلی پر از غرور، بیآنکه چیزی در دست داشته باشند.
من همیشه رئال را باشگاهی دیدهام که «پر از جام است، ولی بیروح». جایی که بازیکنی را به آسمان میبرد، یا بیدلیل خردش میکند. جایی که گرت بیل ــ شاید بازیکنی بهتر از ترنت ــ فوتبال درخشانش را نشان داد اما تحقیر شد، در خیابانها تعقیب شد، هو شد. جایی که باعث شد بیل، اولویتهایش را اینطور بچیند: تیم ملی، گلف، رئال مادرید.
اگر ترنت هم راه او را برود، حق دارد بیهیچ عذرخواهی لیورپول را ترک کند. اگر از ستارههایتان انتظار وفاداری دارید، شاید بهتر است نمایش سگها را تماشا کنید ــ نه فوتبال را. چون فوتبال مسیرش دوطرفه است؛ و باید هم باشد.