شکست تیم ملی ساحلی فوتبال ایران برابر برزیل در نیمه نهایی جام جهانی اتفاق افتاد تا پیش بینی خیلیها رنگ تحقق بگیرد. باز هم همان بحث همیشگی و قدیمی که ما بدون هیچ زیرساخت و انجام هیچ کاری نمیتوانیم نسبت به کسب جام و موفقیت امیدوار باشیم.
فوتبال و ورزش ایران اصولاً تنها بضاعت و پتانسیل فردی دارد و بس! آن هم آنقدر زیاد که با ندانم کاری و انتخابهای سلیقهای میتوان خیلی راحت افراد را کنار گذاشت و جایشان را به نفرات بعدی داد. ما چیزی نکاشتیم که توقع درو و محصول داشته باشیم، چه در فوتبال چمنی، چه سالنی و چه ساحلی و سال از طلسمهای ما میگذرد و دو قرن دیگر هم خواهد گذشت و باز حقیقت تغییری نمیکند!
این که برزیل بود و با ۱۴ قهرمانی بزرگترین تیم دنیا در این رشته، ما در همین آسیا و مقابل کشورهایی که تا ۲۰ سال پیش اصلاً فوتبال نداشتند هم از نظر کار علمی و سیستماتیک عقب افتادهایم. هنوز بضاعت محدود فردی، استعدادهای ایرانی همراه با غیرت و دعای خیر مردم ما را برابر چنین تیمهایی پیروز میکند اما روزی خواهد رسید که دیگر این اسلحهها برابر این تیمها هم کاربرد ندارد! همانطور که در دهه اخیر دیگر این دست خالی ما با سلاحهای استعداد فردی، غیرت و تعصب و دعای خیر مردم دیگر حریف عربستان، کره، ژاپن و استرالیا نمیشود، خیلی زود روزی را خواهیم دید که زور ما به قرقیزستان و تاجیکستان هم نرسد.
وقتی مرحله نیمه نهایی و شکست در یک کشور عربی در فاصله کمتر از یک ماه تکرار میشود زنگ خطری جدیست. ما ۴۸ سال است که به المپیک نرسیدهایم و طی ۷ تلاش نتوانستیم از نیمه نهایی جام ملتها رد شویم. و حالا تیم ملی ساحلی در امارات دوباره در نیمه نهایی متوقف شد. فرقی نمیکند تیم ایران سوم شود یا چهارم، با این بضاعت، این امکانات و این تدارکات، همین نتیجه برای ما قابل قبول است. جمله کلیشهای چیزی از ارزشهای این تیم کم نمیشود اگر قرار باشد یک جا به درستی استفاده شود، همین جاست! اما اگر فکر کنید که این تیم در دوره بعدی جام جهانی طبق روال پیشرفت در همه دنیا، باید به عبور از نیمه نهایی و مدارج بالاتر چشم داشته باشد معلوم است که شناختی از فوتبال ایران ندارید!
طبق اساسنامه پاداشها در وزارت ورزش اصلاً جایی برای تیم ساحلی نداریم و در تمام دو دهه عمر فعالیت این تیم هیچ مسئولی به خود زحمت نداده تا این رشته را به رسمیت بشناسد! وقتی سادهترین و بدیهیترین اصل مدیریت یعنی پرداخت پاداش این همه در کشور ما داستان دارد، چطور توقع داریم برویم و برزیل را ببریم؟ همه اینها به کنار اما در بحث فنی هم حرفهایی هست. فوتبال ساحلی ما از همان جایی ضربه خورد که تمام رشتههای ما لطمه میخورند. پس یعنی مشکل یک مشکل ریشهدار فرهنگی است و ربطی به فرد و رشته ندارد. اینجا هم یک گل زود هنگام زدیم، مثل نیمه نهایی جام ملتها در فوتبال. اینجا هم با دو گل پیش افتادیم اما بعد کامبک خوردیم، چرا ایرانیها هروقت به گل زود هنگام میرسند، میبازند؟ چرا قهرمانان ایران در هر رشته اینقدر زود اشباع میشوند و انگیزه درخشش بیشتر ندارند؟
قبل از محمد بنا کشتیگیران ما تنها به رسیدن به فینال راضی بودند. تنها به مدال نقره که قطعی شده بود خوش بودند و تلاشی برای مدال طلا نمیکردند. قهرمانان ایران در رشتههای مختلف با تنها یک مدال از دوران قهرمانی میرفتند و چیزی به نام تداوم و انگیزه برای دفاع از عنوان در ورزش ما وجود نداشت. با حضور محمد بنا ورزشکاران همه رشتهها فهمیدند که مدال طلا چه لذت مضاعفی دارد. با ظهور حمید سوریان ورزشکاران ایرانی انگیزه گرفتند تا دیگر به یک مدال حتی طلا اکتفا نکنند. همه اینها نشان میدهد که در صورت داشتن الگوی مناسب و انجام کار درست قهرمانان ایرانی قابل تغییر هستند و هر فرهنگ غلطی را هم میتوان عوض کرد.
پس اگر هنوز در فوتبال یا هر رشتهای ما با زدن گل زود هنگام شکست میخوریم، اگر با رسیدن به جمع چهار تیم یا سکو و گرفتن مدال راضی میشویم، نشانه دو چیز است؛ اول اینکه کسی که کار را بلد باشد نیست و دوم اینکه الگوی مناسبی برای «ما میتوانیم» در این رشتهها تعریف نشده است. شکست تیم ملی در جام جهانی ساحلی درسهای زیادی داشت. پایان دنیا نبود و زندگی ادامه دارد اما توجه کردن به جنبههای بیرونی همان اندازه ناکافی است که بخواهیم همه چیز را به دلایل فنی ربط دهیم. ما در هر دو بخش نیاز به کار و اصلاح داریم.