تا سالها کمبود و عقب ماندگیهای فوتبال ما را ورزشگاه آزادی جبران میکرد. ورزشگاهی با هیبت که وقتی از خیل طرفداران پر میشد، تن هر حریفی را به لرزه میانداخت و هر فاصله فنی بین تیمهای ایرانی با رقبا را جبران میکرد.
خیلی از ورزشگاههای دنیا چنین ویژگیای ندارند و از این بابت ورزشگاه آزادی گنجی منحصر به فرد بود اما همین گنج با ارزش همیشه میتوانست به عنوان یک بمب ساعتی عمل کند. ما راه استفاده از تماشاگران را هرگز بلد نبودیم. هواداری که گاه یکی دو روز قبل به تهران میآمد و جلوی درب ورزشگاه میخوابید، سپس روز مسابقه و از بازار سیاه بلیط تهیه میکرد و از ساعتها قبل بازی زیر آفتاب یا باران منتظر شروع میشد.
این تماشاگر دیگر عملاً انرژی برای تشویق تیمش در ۹۰ دقیقه نداشت و برعکس عصبانی و خشمگین، منتظر بهانهای بود تا غیض خود را خالی کند. به همین خاطر گاه تیمهای ما به جای استفاده از ورزشگاه آزادی قربانی آن میشدند.
قبل بازی با الدحیل نوشتیم که مراقب این ویژگی ورزشگاه آزادی باشید تا خدای نکرده آخر بازی پشیمان نباشیم. متاسفانه اتفاق افتاد و پرسپولیس باخت تا همین دیگ جوشان تبدیل به مصیبت شود. در پایان بازی پرسپولیس - الدحیل، هواداران خشمگین پرسپولیس در ورزشگاه آزادی به سمت گلمحمدی و بازیکنان بطریهای آب پرتاب کردند. اقدامی که تعجب گلمحمدی و ایستادگی او در مقابل تونل خروج از زمین را در پی داشت. گروهی از هواداران پرسپولیس با شعارهای «گلمحمدی حیا کن، پرسپولیس رو رها کن» خواستار جدایی این سرمربی شدند. هواداران این تیم تا چند دقیقه پس از پایان بازی و حذف پرسپولیس از آسیا علیه بازیکنان، سرمربی و مدیرعامل شعار دادند. درویش هم در ورزشگاه ماند تا مردم بروند و...
حالا پرسپولیس در آستانه دربی و در بدترین شرایط سالهای اخیر بخاطر این حواشی وارد بحران تازه ای شده و از آن همه تماشاگر استفاده که نکرد هیچ، جمعیت عصبانی به ضررش هم شد. و حالا این تجربه پیش روی فوتبال ماست. مثل همیشه آن را فراموش میکنیم یا برای آینده از آن عبرت میگیریم؟