این احتمالا خاصیت فوتبال است که برخی صحنهها هرگز از ذهن مخاطبانش پاک نمیشود. لحظاتی که مانند ویدیوهای قدیمی در ذهن همه ما تا ابد مرور میشود و آنقدر قدرتمند است که میتواند حتی در اثنای روزمرهترین ساعتهای زندگی، چشممان را پر از اشک کند. این مثال اما داستان یک خاطره جمعی است. پسری با لباس شماره ۱۷، در حالی که با دست بر صورتش میکوبد، دور تا دور زمین چمن میدود و داد میزند. فریادهایی از ته دل در حالی که اشکهای بیامانش سوژه تمامی دوربینهای حاضر در استادیوم است. همه به دنبال او هستند تا دلداریاش دهند؛ از مربی و مترجم گرفته تا دوست و رفیقانش. این اشکها اما اینطور آرام نمیگیرند؛ به جایی قدرتمندتر نیاز دارند؛ جایی مثل آغوش مادر شاید…. حالا از آن روزها چهار سال میگذرد؛ میگذرد تا شاید این روزها بتوان مرهمی ساخت و بر آن درد گذاشت تا اینبار فرصتی برای پرواز به خودت بدهی. سلام آقای مهدی طارمی؛ این فرصت رستگاری برای شماست.
وقتی زمین خالی شد!
دقایق آخر بازی ایران برابر پرتغال است؛ آخرین دقیقهها، آخرین ثانیهها و آخرین نگاهها. مهدی طارمی پا به توپ میشود و تا نزدیکی دروازه حریف میرود. گزارشگر فریاد میزند: «این بازی دو – یک میشود؟» جماعتی کیلومترها این طرفتر نیمخیز میشوند تا شاهد پرواز آرزوهایشان باشند. اینبار آرزوها و خوشحالی از ته دل همهمان در توپی بود که باید به طاق دروازه میچسبید تا ما همه بچسبیم به دل آسمان. مهدی طارمی با دروازهبان تقریبا تک به تک است، توپ را شوت میکند، همه به هوا پریدهایم، من، کیروش، جهانبخش، بیرانوند، تو، نانوای سر کوچه، قصاب محله، پسر پرسپولیسی، دختر استقلالی و…. زمین از وزن خیلی از ما خالی شده است….
شاید بدی قصهها این باشد که قرار نیست ما پایانش را بنویسیم؛ وگرنه حداقل این یک داستان مشخص را همه ما جور دیگری مینوشتیم. یک نفرمان قلم در دست میگرفت و مینوشت توپ مهدی به طاق دروازه چسبید؛ ما صعود کردیم، ما صعود کردیم. اما پایان این داستان را ما ننوشتیم. توپ مهدی به طاق دروازه نچسبید و آرزوها همه پرپر شد. طارمی اشک میریخت و دور زمین میدوید. مارکار آقاجانیان و آرین قاسمی به دنبال او بودند تا آرامش کنند، اما همه با طارمی گریه کردیم تا کسی نتواند آراممان کند؛ حتی بعد از چهار سال. کسی نمیداند آن روز مهدی چطور آرام گرفت. آخرین سکانسی که ما دیدیم و او آرامتر شده بود وقتی بود که علیرضا جهانبخش و کریم انصاریفر کنارش نشسته بود. درستش همین است شاید؛ رفاقت در این روزها و لحظهها درمان است.
فرصتی برای جبران
حسرت طارمی بابت از دست رفتن آن موقعیت و اشکهایش بعد از آن مسابقه، در ادامه با انتقال این مهاجم به لیگ پرتغال و پیشرفت بیشتر او همراه شد؛ از ریوآوه تا پورتو؛ از تجربه نخستین بازی در لیگ اروپا تا درخشیدنهای همیشگیاش و تبدیل شدن او به بهترین بازیکن هر ماه در پورتو. او سختترین روزها را گذراند تا حالا جایی بایستد که به عقیده خیلیها بهترین باشد و شانس ایران در جام جهانی قطر. سرجیو کریتیناس، نویسنده و خبرنگار ورزشی پرتغالی درباره او چنین مینویسد: «زمانی که طارمی برای اولینبار به پرتغال آمد، همه ما تحت تاثیر قرار گرفتیم که چگونه چنین بازیکنی در ریوآوه به کارش پایان داد. از آنها انتظار نداشتیم که چنین بازیکن خوبی داشته باشند. پس از آن پورتو بازیکن شگفتانگیزی گرفت که داخل محوطه جریمه بسیار باهوش بود، اما میتوانست در عرض و عمق هم بازی کند. طارمی بازیکن بسیار خوبی برای کار تیمی است و حریفان را تحت فشار قرار میدهد. او میتواند به هر جایی برود و موفق باشد. طارمی بازیکن متواضعی است که جایگاه خود را در یک تیم میداند.» او اما تنها کسی نیست که از حضور طارمی در ایران به عنوان یک شانس نام برده است. گزارش سایت inside the games شاید نمونه بهتری باشد. این سایت برای طارمی اینطور نوشته است: «جام جهانی این ماه در قطر فرصتی برای رستگاری و طلسمشکنی طارمی خواهد بود. چهار سال بزرگتر، عاقلتر و در نهایت تحقق پتانسیلها و تواناییها پس از بیش از سه فصل حضور در مدرسه فوتبال پرتغال.» سایت فیفا هم طارمی را اینطور توصیف کرد: «طارمی کلید صعود ایران و سلاح کیروش در جام جهانی قطر است.»
فرصتی برای رستگاری
چند روز بعد از بازی با پرتغال و در حالی که هنوز حسرت داشتیم، مهدی طارمی در پستی در صفحه مجازیاش نوشت: «نمیتوانم بخوابم. هرچه به من میگویند به آن لحظه فکر نکن، نمیتوانم. هیچ توجیهی هم ندارم.» هیچ توجیه و برهانی ندارد که کسی بتواند آنقدر خوب باشد و بدرخشد که در جام جهانی بعدی هم یکی از شانسهای تیمش لقب بگیرد، اما خدا دوستت داشته که فرصتی برای جبران و رستگاری داری آقای طارمی! ما کمتر از آن زمانی که حتی فکرش را کنیم، برای رستگاری زمان داریم؛ یک بغل پا، یک پنالتی، یک شوت سرکش که اینبار به تور دروازه بچسبد تا به خودت و گریههایت بدهکار نباشی، تا بتوانی راحت بخوابی، تا خیالمان راحت باشد خدا دیده و مزد صبوریات را داده. ما این روزها حالمان خوب نیست آقای طارمی! این روزها بهترین فرصت برای جبران حال بد خودت است؛ برای جبران گریههایی که گریه ما را هم درآورد. میگویند طارمی ستاره شانس است؛ راست میگویند. چشم همه به پای توست. قرار است چندین و چند دفاع مراقب باشند تا تو سمت دروازهشان نروی، اما بگذار یکبار معادله فرق کند. بگذار اینبار پایان این داستان را ما بنویسیم. تو دور زمین در قطر بدوی و هیچکس به گرد پایت هم نرسد. کیروش از خوشحالی روی ابرها باشد. ما از خوشحالی روی ابرها باشیم. بغض خیابانی و احمدی و یوسفی از خوشحالی بترکد. ما دور ایران بگردیم و اشکهایش را پاک کنیم. ما قدمی برداشته باشیم برای حال خوبش. بگذار اینبار پایان داستان را ما بنویسیم؛ بنویسیم: «توپ مهدی به طاق دروازه چسبید. ما صعود کردیم، ما صعود کردیم….»
منبع: شهروندآنلاین