چهره تنها و تکیده مهدی مهدویکیا در پایان بازی دوستانه تیم ملی امید برابر پرسپولیس، به خوبی از سر ضمیر این تیم حکایت میکرد؛ تیمی که قرار است به چندین دهه حسرت فوتبال ایران در راهیابی به المپیک پایان بدهد، اما کوچکترین ابزاری به این منظور در اختیارش نگذاشتهاند.
درد مشترک مهدویکیا و دراگان اسکوچیچ شاید بیسروسامانی فدراسیون فوتبال باشد. آنها در بدترین دوران ممکن هدایت تیمهای ملی را پذیرفتهاند؛ دورانی که هیچ صدای مقتدر و توانمندی در فدراسیون وجود ندارد و کل مجموعه مدیریتی فوتبال کشور دورانگذار را پشت سر میگذارد. یک آشفتگی محض حاکم است که زور مهیا کردن ۲ بازی درست و حسابی برای تیم ملی بزرگسالان در آستانه تقابل با آمریکا و انگلستان را ندارد، چه برسد بهتر و خشک کردن امیدها.
مهدی مهدویکیا میگوید چون حدس میزده تیم ملی امید مسابقات دوستانه چندانی نداشته باشد، به حضور در بازیهای کشورهای اسلامی رضایت داده است؛ مسابقاتی که در آن تیمش با امیدهای مراکش، عربستان و آذربایجان همگروه بود و واقعا هم میتوانست محک خوبی بخورد. با این حال بهرغم ارسال لیست ملیپوشان به فدراسیون از چندین هفته قبل، باشگاههایی مثل پرسپولیس، استقلال، تراکتور و سپاهان از بازیکن دادن به تیم امید طفره رفتند تا تیم کیا عملا نصفهونیمه بماند.
در نتیجه او بعد از باخت به پرسپولیس در مسابقه تدارکاتی از حضور در ترکیه و شرکت در بازیهای کشورهای اسلامی انصراف داد. اگرچه این تصمیم باید به تأیید کمیته ملی المپیک برسد، اما هر اتفاقی در این مورد رخ بدهد، در اصل ماجرا تفاوتی بهوجود نمیآید؛ اینکه با این مدل بیاعتنایی عدمهمکاری در قبال تیم ملی امید هرگز نباید انتظار رسیدن به پاریس را داشته باشیم.
خود مهدویکیا میگوید در این شرایط تیم ملی به فرودگاه مهرآباد هم نمیرسد، چه برسد به بازیهای المپیک! تلخی اغراقآمیزی دارد، اما دقیق و درست است. همیشه عادت کردهایم ۳ سال التماس کادرفنی تیم امید برای در اختیار گرفتن بازیکنان لیگی را ببینیم و سال آخر که او نتیجه نگرفت، سرش غر بزنیم و طلبکار باشیم. این بار هم همان داستان تکرار خواهد شد، فقط حیف از اعتبار حرفهای کیا که پای این بازی بیبرنده آسیب میبیند.