افسانه حسامیفرد روز ۲۴ اردیبهشت تصویر خودش را روی قله اورست ضبط کرد و تا زمانی که این تصویر را روی صفحه اینستاگرامش به اشتراک نگذاشت خبری از این اتفاق مهم منتشر نشد. همانطور که وقتی قله ۸ هزار و ۱۶۳ متری را فتح کرد، کسی ندید و نشنید. نهتنها او که در کوهنوردی، زنان دیگر هم دیده نمیشوند. بعد از صعود افسانه به اورست، نوشته بودند بعد از سال ۲۰۰۵ که لاله کشاورز و فرخنده صادق به اورست رفتند، دیگر زنی از ایران به اورست نرسید. ولی همین ۹ سال پیش بود که پروانه کاظمی، اورست و لهوتسه را با هم صعود کرد. بعد از صعود حسامیفرد حتی فدراسیون کوهنوردی هم حاضر نشد خبری از این صعود روی سایت منتشر کند. با هم بخش هایی از حرف های تازه این کوهنورد تاریخ ساز را می خوانیم:
*از سال ۱۳۷۸ کوهنوردی میکنم و ۷- ۶ سال است که فعالیتهای برونمرزیام را شروع کردهام. آخرین صعودم را مهر سال۱۴۰۰ انجام دادم. به ماناسلو رفتم که جزو قلههای بالاتر از ۸هزار متر است. این صعود برای زنان ارزش مدال طلای جهانی را دارد اما هیچ کجا خبری از این صعود منتشر نشد.
*هر کسی که کوهنوردی را بهعنوان ورزش انتخاب میکند، صعود به اورست هدف اصلیاش میشود. صعود به همه قلههای بالای ۸هزار متر به اندازه طلای جهان ارزش دارد و اما رفتن روی قله اورست، در حد طلای المپیک است. لازمه صعود به این قله این است که به یکی دو قله بالای ۸هزار متر بروی و خودت را محک بزنی. بعد از اینکه به ماناسلو رفتم، دیدم توانایی صعود به اورست را دارم.
*همه هزینهها را خودم دادم. نه اسپانسر داشتم و نه از فدراسیون و وزارت ورزش پولی گرفتم.
*خودم هزینهها را تامین کردم و هزینهها هم خیلی بالا بود؛ بالای یک میلیارد تومان!
*زمین داشتم و میخواستم بفروشم ولی چون دیدند من به پول نیاز دارم میخواستند با قیمت کم بخرند و بهخاطر همین منصرف شدم. وام گرفتم و خودم هم پسانداز داشتم. وام هم یک هفته مانده به پایان سال آماده شد.
*وقتی میخواهی وارد فضای ورزشی بشوی، فشارهای روانی سنگینی را باید تحمل کنی. به جای اینکه این فشار از روی من برداشته شود و تمرکزم بیشتر روی کارم باشد، بیشتر دغدغه هزینه، ویزا، ثبتنام و... را داشتم.
*از ۲۰ سال پیش رؤیای رفتن به اورست را داشتم و وقتی هم که پا به منطقه گذاشتم به تنها چیزی که فکر میکردم رسیدن به آن بالا بود.
*حدود ۱۲ تا ۱۳ دقیقه در قله بودم. به اندازهای که بتوانم یک ویدئو و چند عکس بگیرم. خیلی هوا سرد بود و نمیشد بیشتر ماند.
*پزشک عمومی هستم و بهعنوان پزشک کوهستان هم کار میکنم. اگر عشق و علاقه باشد، سختیها کوچک میشوند.