انگار حضرت شهریار این مصرع را در وصف حال ما سروده که «این هم از عمر شبی بود که حالی کردیم» برای منی که عاشقانه کشتی را دوست میدارم و به عنوان یک فرد رسانهای همیشه از اجحافی که در حق این رشته پهلوان پرور در رسانهها میشود شرمنده ام، گذراندن ساعاتی در دل خانه کشتی و سینه به سینه نشستن با قهرمانانی که سالها شادی را به مردم ایران هدیه داده اند، لذتی وصف ناپذیر داشت. لذتی که به لطف پیشکسوت کشتی نویسان مهدی شیروانی میسر شد و به همراه فرهاد اشراقی -سردبیر روزنامه - مهدی زارع - دبیرسرویس عکس - و صفری پور همکار عکاس مان، برای دیدار با رئیس فدراسیون و سرمربیان تیم ملی به خانه کشتی رفتیم.
نیش و نوش!
البته که فقط عیش نبود، حساب کنید روز تعطیل و در ابتدای صبح تنها با یک تصادف ساده ۴۵ دقیقه یکی از دو بزرگراه اصلی شهر مسدود شد و ما با شرمندگی رسیدیم! ما کجا و شب میخانه خدایا چه عجب ... از این روزگار!
بهشت کشتی به همت کشتی
علیرضا دبیر بزرگوارتر از آن بود که تأخیر را به رویمان بیاورد یا حتی گلایه از کم توجهی رسانهها به ورزش اول کشور کند. میزبان مهربان خود شخصاً تک تک اتاقها و امکاناتی که برای کشتی مهیا شده را نشانمان داد و با عشق و علاقه در مورد هرکدام توضیح میداد.
حساب کنید رئیس یک فدراسیون خود در مورد تک تک گلها، درختان، ساختمانها و حتی پنجرهها و ناودانها توضیح میداد. لابلای حرفهای دبیر - که در گزارش مفصل همکاران خواهید خواند - تنها چیزی که به ذهنم میرسید فرق یک خاک خورده با یک دست کت وشلوار است، یعنی درست حلقه گمشده مدیریت ورزش ما!
دبیر که خود به عنوان یک کشتی گیر در آن خوابگاهها زندگی کرده و جوانی گذاشته بهتر از هرکسی کمبودها و ایرادات را میشناسد
ملاقات با اسطوره خاص
در محل تمرین تیم ملی بزرگسالان و در راهروهای بالا مردی تکیه داده به میلهها توجه را جلب میکرد مردی که همه دنیا میخواهند روبه رویش بنشیند و از او بپرسند و بدترین لحظات ما هم از همان میلهها یاد میکند، در المپیک ۲۰۱۶ ریو و زانوزدنش ...
چیزی که در برخورد اول با محمد بنا توجه را جلب میکرد احترام علیرضا دبیر به او بود. میگفت پژمان درستکار به عنوان دوست صمیمیاش همیشه گلایه دارد که چرا مدام بنا را به سر بقیه میکوبی؟! صادقانه و از ته وجودش میگفت «به جای سوال از من از محمد بنا مصاحبه بگیرید که همه کار برای کشتی کرده» دبیر درست بر خلاف سایر روسای دوربین دوست خیلی راحت خودش را کنار کشید تا ما بیشتر مصاحبه را از محمد بنا بگیریم.
اگر بنا نبودم بنا میشدم
کسانی که یک صدم افتخارات محمد بنا را ندارند در این روزگار غیر قابل دسترسی اند و از بالا باهمه حرف میزنند اما آقای خاص مقابل ما نشست و چه صادقانه از همه چیز صحبت کرد. مثل یک فیلسوف شکستها را تحلیل و مثل یک آیینه ازبقیه یاد میکرد، بدون بغض و غرض ...
گفتگوی ما ابتدا جدی شروع شد، از زمان حال ومسابقات جهانی نروژ اما رفتیم به سالهای دور. به دوران کودکی محمد بنا و اینکه در خیابان عارف بچه محل علی پروین، وحید قلیچ و پرویز قلیچ خانی خود دروازه بانی بوده عشق فوتبال!
او که اگر ورزشکار نمیشد بنای ساختمان بود! میخواست فوتبالیست شود و به قول خودش به زور کتک پدر راهی کشتی شد! اما نه میخواست جای کسی باشد و نه بعدها پشیمان شد ...
با احترام به پرویزپرستویی!
بنا از عشق به سینما گفت و با هنرپیشه شدن شوخی کرد! از دوران ویدیو و فیلمهای فردین تا قله بازیگری که از نظرش بهروزوثوقی است. او با احترام به پرویز پرستویی، پیمان معادی و نوید محمدزاده را انتخاب کرد و گفت از سبک خواندن رضا یزدانی خوشش میآید چرا که او را یاد فرهاد و فریدون میاندازند. بنا البته در ماشین هم موزیک گوش نمیکند!
سرنوشت با یک عکس
بنا حرفهایی زد که تا امروز هرگز کسی نشنیده، مثلا اینکه اولین بار پدرش یک مجله به او نشان داده و بعدها فهمیده بود فیروز علیزاده است و کشتی فرنگی ندانسته وارد سرنوشت او شد. از رمزو راز موفقیتش ودلیل تفاوتهایش با دیگران ...
یکی مرد جنگی به از صد هزار!
نمیشود با محمد بنا صحبت کرد و بحث به فوتبال نرسد! او از فضای صمیمانه اردو گفت و اینکه به عنوان تنها پرسپولیسی جمع - اغلب شاگردانش یعنی کشتی گیران مطرح و قهرمانان جهان و المپیک استقلالی هستند - برایش کری غیرمستقیم میخوانند!
میگفت همه با هم زورشان به من نمیرسد! و البته مودبانه چون جرات نمیکنند و میترسند خطشان بزنم! میگفت در واتساپ وقتی قلب قرمز میفرستد بعضی بچهها دو ستاره و آرم باشگاه استقلال و قلب آبی را در جوابش میگذارند!
بنا در مورد قهرمانی استقلال هم بعد تبریک گفت «پنج سال ما اول شدیم و حالا یکسال هم آنها!»
پرویز خان، حشمت خان
محمد بنا درانتخاب بین دو بچه محلش - علی پروین و پرویز قلیچ خانی - به عنوان بهترین بازیکن قرن به پرویز خان رای داد، در عین رفاقتی که با پروین داشته و دارد. از نظر او که همین چندی قبل به انتخاب کارشناسان و قهرمانان و پیشکسوتان به عنوان مربی قرن ورزش ایران انتخاب شد، حشمت خان مهاجرانی شایسته این عنوان است : «وقتی دوربین برنامه تلویزیونی اومد انتخاب خودم برای مربی قرن حشمت خان مهاجرانی بود.»
حرفهایی که بدون تکرار و تقلب بوی تازگی و امید میداد و ذره ای تعارف در آن وجود نداشت
از هر دری تا تک جمله ای
بنا از حسرت قدیم گفت، از اینکه سالهاست پا به عارف نگذاشته و او را از این کار بر حذر میدارند. از رفاقت با مجید جلالی، از رفتن به ورزشگاه و تشویق پرسپولیس در بازی با هما که علی پروین آن کاشته استثنایی را ز.
از بامزه ترین شاگردش در همه این سالها، بهترین و بدترین لحظه عمرش، آنقدر صمیمانه برخورد کرد که به خود اجازه دادیم و از زندگی شخصی اش هم پرسیدیم؛ مردی که همیشه در خانه نیست جواب همسرش را چه میدهد؟ و صادقانه گفت :«همیشه به او میگویم خدا صبرت بدهد!»
قاب سازان بدون قاب
وسط گفتگو با محمد بنا صدایی آشنا از پشت سر آمد، درست مثل روزهای مدرسه! حمید سوریان بود. کسی که اکنون در جایگاه نایب رئیس فدراسیون کشتی در واقع رئیس محمد بنا است اما کاش آنجا بودید و میدیدید که همان رابطه استاد و شاگردی ۲۰ سال قبل هنوز بین آنهاست.
سوریان دقایقی مصاحبه را به هم ریخت، بازار خاطرات و روبوسی گرم شد. وقتی مقابل دوربین محمد بنا از حمید سوریان و طلای لندن گفت و جواب سوریان را ضبط میکردیم، دوباره چیزی شنیدیم که تا به امروز گفته نشده بود. این که این دو بزرگ – که خاطره انگیزترین قابها را برای مردم ایران ساخته اند - عکس دلخواهشان را کنار یکدیگر ندارند!
محمد بنا از کمد منزلش گفت که هیچ نشانی از کشتی در آن نیست مگر یک عکس ...
شرمنده مهمانان!
ملاقات چند ساعته ما با آمدن مهمانان علیرضا دبیر به پایان رسید. آنقدر فضا گرم و صمیمیبود که او چند جلسه را به تاخیر انداخت و سرانجام بعد از ساعاتی مجبور شد چند جلسه را همزمان و یک جا برگزار کند!
از پژمان درستکار - که برای پیگیری مسائل اردوی کشتی آزاد آمده بود - تا حمید سوریان و مدیر تیم ملی جوانان - که پیگیر اعزام تیم جوانان بود – و مسئول برگزاری رقابتهای لیگ – که جزئیات احکام و مدالهای قهرمانی را میخواست – تا احمد دنیامالی و ...!
همه اینها در یک اتاق و خداحافظی ما با قهرمانی که خاطرههای زیادی برای مان ساخته است. ما باعث فشردگی برنامههایش شدیم، کسی که حالا همه صدایش میکردند آقای دکتر... آقای دکتری که همان لباسی را به تن داشت که چندی قبل سوژه فضای مجازی شده بود. آنجا که آدمها اگر «ریا» نکنند به دردسر میافتند ...
*دبیر، سوریان و محمد بنا حرفهای بسیاری زدند که به قول رسانهها هرکدام تیتر یک است! پس تا چاپ مصاحبه کامل صبر کنید!