به نقل از رکنا؛ جادوگر فوتبال نتیجه بازی را معلوم می کند. جادوگر فوتبال تضمین می کند که تیم برنده می شود یا بازنده.
جادوگر فوتبال تا جایی پیش می رود که حتی از بازیکن پاشکسته هم استفاده می کند.
جادوگر فوتبال پول خوبی به جیب می زند. اما هیچ کس نمی داند که جادوگر فوتبال، یک کلاهبردار حرفه ای است نه یک جادوگر فوتبال.
در دهه هفتاد و زمانی که در قلب خط دفاعی تیم پرافتخار بازی می کرد، همبازیانش متوجه حالات خاص او می شدند. آن زمان رفتارهایش عجیب بود، در رختکن، در اردو و در اتوبوس تیم گوشه ای می نشست. پای شوخی ها و رفاقت ها نبود و همه این ها حمل بر مذهبی بودنش می شد. چرا؟
چون همیشه مدام زیر لب ذکر می گفت، حال آنکه بعدها مشخص شد او از همان زمان با جادوگران در ارتباط و مشغول خوردن اورادی بوده که جادوگران برایش تجویز می کردند.
باب ورود جادوگر به فوتبال ایران
او با وجود حمایت جادوگران هرگز به پیراهن تیمملی نرسید. در دهه ۸۰ تازه فوتبال را کنار گذاشته بود که ناگهان روی نیمکت تیم متمول نشست.
تیمی که بدون استثنا تکتک مربیان ایرانی آرزوی هدایتش را داشته و دارند، از جمله پر امکانات ترین تیم ها که همیشه پول دارد و هیچ وقت نیز مدیرانش توقع جام افتخار ندارند!
روابط او با جادوگر از همینجا و در لیگ برتر حرفهای توجهات عمومی و رسانهها را جلب و اولین چهره فوتبالی بود که از این بابت مورد سوال قرار گرفت .
تاوان انکار جادوگر!
وقتی پس از درخشش در بازی های اولیه نتایج بد شروع و در نهایت اخراج شد، همه جا پیچید که چون نقش جادوگر را در مصاحبه معروفش انکار کرده به این تاوان محکوم شده است.
هیچ وقت، هیچ کس نفهمید که بالاخره اصل ماجرا چه بود و چرا پس از آن شروع درخشان و در حالی که دوستانش می نوشتند :«کاندیدای نیمکت تیم ملی» ناگهان با آن نتایج ضعیف اخراج و برای همیشه از فوتبال محو شد.
البته سالها بعد آقای مربی بار دیگر بخت خود را در فوتبال آزمود اما این بار هم عمر حضورش به نیم فصل نرسید و دیگر حتی به برنامههای تلویزیونی هم به عنوان کارشناس دعوت نشد. اما در فوتبال خاطراتی که از او نقل قول می کنند هنوز پر طرفدار است.
بازیکن پا شکسته در ترکیب
از مشهورترین قصه ها در مورد اهمیت و نقش جادوگر در تیم های آقای سرمربی ماجرای بازیکنی است که خود از جمله کسانی بود که پیرامون این مسئله افشاگری کرد.
آقای بازیکن تعریف کرد که حتی موقع گرم کردن تیم نیز جادوگر دستور می داد که چه کسی چه کاری باید انجام دهد. انتخاب بازیکنان در ترکیب اصلی و حتی تعویض ها هم با جادوگر بود که از روی رمل و اسطرلاب به مربی دستورش را میداد.
آن هفته تیم در رشت بازی داشت. بازیکن مورد نظر نیز به دلیل شکستگی پا در خانه اش نشسته بود و تا ماه ها نمی توانست دوباره به میدان برگردد.
شب قبل از مسابقه ناگهان تلفن بازیکن زنگ می خورد و آقای سرمربی او را احضار می کند. ماشینی جلوی درب منزل او منتظر و شبانه به دل جاده می زنند. صبح فردا در اردو، آقای مربی به پزشک تیم دستور می دهد که با فیکساتور مچ پای شکسته بازیکن را گچ بگیرد تا بتواند کفش پایش کند.
از بازیکن انکار و از مربی اصرار! و دیگران که با تعجب به این صحنه ها نگاه می کردند. سرانجام آقای مربی مجبور میشود تلفن را به بازیکن بدهد تا جادوگر خود شخصاً آن جوان را مجاب به حضور در زمین کند.
مدافعی که با پای شکسته گل زد
جادوگر از پشت تلفن به او گفت فقط کافیست درون زمین بروی و روی نقطه پنالتی حریف بایستی، همین! جالب اینجاست که این بازیکن اصلاً مهاجم نبود ! حال با پای شکسته …!
اما آنها نمی دانستند که جناب جادوگر و دلالان فکر آن طرف را هم کرده اند. در آن بازی و در همان نیمه اول که جادوگر وعده اش را داده بود، توپ سرگردان ناشی از اشتباه بازیکن حریف مقابل دروازه خالی نصیب بازیکن پا شکسته شد و او هم با یک بغل پا دروازه میزبان را گشود!
بلافاصله هم تابلوی تعویض بالا رفت تا در همان نیمه اول از زمین خارج شود. او کارش را کرده بود و جادوگر به همین راحتی خودش را اثبات کرد.