خبرورزشی/اردشیر لارودی؛ واژه «ترکاندن بمب» یک اشاره ویژه بود به مهارت استقلال در جذب و استخدام بازیکنانی که مورد توجه و قبول همه فوتبالدوستان بودند و بر سر جلب نظرشان- آن هم با مبالغی به مراتب کمتر از پرداختهای دست و دلبازانه این سالها- غوغایی از به کار بستن شیوههای مختلف و تردستی و زیرکی در کار بود!
در فوتبال ایران و در لیگ برتر رقابتهای پنهان و آشکار تیمها برای یارگیری کمتر از برخوردهای خاص و حتی کمتر از شهرآوردها، دیدنی و شنیدنی نبود! هر روزنامه که از خبرهای پشت پرده و مذاکرات پنهانی و گاه از سر شب تا طلوع صبح دانستههای بیشتری داشت، خواندنیتر مینمود!
مردم به رسانههایی اقبال میکردند و خریدار محتوایش بودند که تازههای بیشتری از رفت و آمدهای بین باشگاهی را پوشش میداد!
امروز هم قاعده کلی بر همین منوال است! مردم حتی در این باره که چه کسی به استقلال و پرسپولیس و سپاهان و تراکتور میآید یا از این تیمها، جدا میشود، نظرهای مشخصی دارند و خواهشهای توأم با توصیه کاربردی بر اساس عملکرد تیم مورد نظرشان در فصلی که گذشت!
نقد مردمی، نقادی مردمی
مردم بهترین نقادند و صحیحترین نقدها را به عمل میآورند! مردم بیتعارف نظر خود را که اغلب هم صائب است بیان میدارند! مردم توقع بیرودربایستی شان را هم با برانکو در میان میگذارند، هم استقلالیها را، به عمل صحیح و دستاندرکار شدن سریع (و البته که صریح) دعوت میکنند!
مردم آبیدل، نگران تعلل و «دست- دست» کردن حضرات مدیریتاند! مردم مثل مارگزیدههای سالهای پیشین از وقتکشی و خواستاندیشی و شیوه من بلدم هراسزدهاند و بیمناک!
نه میبینند، نه میشنوند!
کمتر گوشی به صداهای بیصدای تیمهای دیگر توجه حتی نسبی دارد! شاید لازم است تا گفته و تأکید شود هیچ گوشی، شنوای مطالبات و خواستههای برحق و بهجای امثال سپیدرود و نفت مسجدسلیمان و نساجی مازندران و شاهین بوشهر نیست، که به ویژه شاهین بوشهر- نمیداند چگونه باید وارد لیگ برتر شود و چرا خود را به این اوج رسانده است! - پشیمان از صعود!
مشکل پیکان انگار مشکل فوتبال ایران نیست! یا مسائل و مصائب سایپا و استقلال اهواز انگار که ربطی به فوتبال ایران ندارد! دردسرهای متعلق به کرات دیگر!
عبدالله ویسی، تیم شاهین بوشهر را به لیگ برتر آورد و حالا دارد میبیند کهای دل غافل وارد عجب میدان پربلایی شده است! با دست خالی و یک دنیا تصاویر قشنگ! یک شهر با مردم آرزومندش، یک تیم با دهها قفل فروبسته به هر جای دست و پایش! فاقد قدرت حرکت! فاقد مجوز حرکت! فاقد توان رقابتی و در عین حال سرشار از استعداد انسانی! لبریز از عرضه و لیاقت، اما به شدت درهم پیچیده با کاستیهای زیرساختی و نداریهای چندین ده ساله! بیش از ۶۰ سال است که شاهین بوشهر گرفتار همان نادانستههایی است که خرخره ایرانجوان بوشهر را هم جویده است!
دست پر گلگهر
گلگهر سیرجان، قهرمان جام آزادگان است که با شایستگی وارد لیگ برتر شده! گلگهر با کدام دستمایه و با کدام آورده پای در این میدان پرغوغا شده است!
برخلاف شاهین بوشهر و نفت مسجدسلیمان و پارس جنوبی جم، سیرجانیها دغدغه پول برای راهاندازی گلگهر را ندارند! ولی تیم وینگو در کدام زمین باید بازی کند؟ مهمانان گلگهر چگونه پذیرایی میشوند؟ در کدام ورزشگاه؟ با چندصد نفر تماشاگر؟ و در کدام هتل؟
لیگ یک با مشکلاتی از این جنس به شدت درگیر است! لیگ یک انگار ساخته شده است برای پروردن همین مشکلات و همین دردسرهای ناشی از کاستیهای برآمده از بیتوجهیها! کاستیها و کمبودهای چندین و چند ساله! بیتوجهیهای عادی شده، عادت شده و نهادینه شده! انگار که این مسائل باید همیشه باشند! و انگار که لیگ راه میاندازیم تا همین واقعیتها را به رخ بکشانیم!
از آقای بهاروند و سعید فتاحی و بقیه هم کاری برنمیآید! با واقعیتها میسازند و کاری به کار «نباید»ها ندارند!
شاهین بوشهر پول ندارد تا یارگیری کند! نفت مسجدسلیمان هم مثل شاهین بوشهر، تراکتور هم در عالم خودش مشغول است به فرصتسوزی، سپیدرود هم خیال همه را راحت کرد؛ سپیدرود رفت که رفت!
در فوتبال ایران و در لیگ برتر رقابتهای پنهان و آشکار تیمها برای یارگیری کمتر از برخوردهای خاص و حتی کمتر از شهرآوردها، دیدنی و شنیدنی نبود! هر روزنامه که از خبرهای پشت پرده و مذاکرات پنهانی و گاه از سر شب تا طلوع صبح دانستههای بیشتری داشت، خواندنیتر مینمود!
مردم به رسانههایی اقبال میکردند و خریدار محتوایش بودند که تازههای بیشتری از رفت و آمدهای بین باشگاهی را پوشش میداد!
امروز هم قاعده کلی بر همین منوال است! مردم حتی در این باره که چه کسی به استقلال و پرسپولیس و سپاهان و تراکتور میآید یا از این تیمها، جدا میشود، نظرهای مشخصی دارند و خواهشهای توأم با توصیه کاربردی بر اساس عملکرد تیم مورد نظرشان در فصلی که گذشت!
نقد مردمی، نقادی مردمی
مردم بهترین نقادند و صحیحترین نقدها را به عمل میآورند! مردم بیتعارف نظر خود را که اغلب هم صائب است بیان میدارند! مردم توقع بیرودربایستی شان را هم با برانکو در میان میگذارند، هم استقلالیها را، به عمل صحیح و دستاندرکار شدن سریع (و البته که صریح) دعوت میکنند!
مردم آبیدل، نگران تعلل و «دست- دست» کردن حضرات مدیریتاند! مردم مثل مارگزیدههای سالهای پیشین از وقتکشی و خواستاندیشی و شیوه من بلدم هراسزدهاند و بیمناک!
نه میبینند، نه میشنوند!
کمتر گوشی به صداهای بیصدای تیمهای دیگر توجه حتی نسبی دارد! شاید لازم است تا گفته و تأکید شود هیچ گوشی، شنوای مطالبات و خواستههای برحق و بهجای امثال سپیدرود و نفت مسجدسلیمان و نساجی مازندران و شاهین بوشهر نیست، که به ویژه شاهین بوشهر- نمیداند چگونه باید وارد لیگ برتر شود و چرا خود را به این اوج رسانده است! - پشیمان از صعود!
مشکل پیکان انگار مشکل فوتبال ایران نیست! یا مسائل و مصائب سایپا و استقلال اهواز انگار که ربطی به فوتبال ایران ندارد! دردسرهای متعلق به کرات دیگر!
عبدالله ویسی، تیم شاهین بوشهر را به لیگ برتر آورد و حالا دارد میبیند کهای دل غافل وارد عجب میدان پربلایی شده است! با دست خالی و یک دنیا تصاویر قشنگ! یک شهر با مردم آرزومندش، یک تیم با دهها قفل فروبسته به هر جای دست و پایش! فاقد قدرت حرکت! فاقد مجوز حرکت! فاقد توان رقابتی و در عین حال سرشار از استعداد انسانی! لبریز از عرضه و لیاقت، اما به شدت درهم پیچیده با کاستیهای زیرساختی و نداریهای چندین ده ساله! بیش از ۶۰ سال است که شاهین بوشهر گرفتار همان نادانستههایی است که خرخره ایرانجوان بوشهر را هم جویده است!
دست پر گلگهر
گلگهر سیرجان، قهرمان جام آزادگان است که با شایستگی وارد لیگ برتر شده! گلگهر با کدام دستمایه و با کدام آورده پای در این میدان پرغوغا شده است!
برخلاف شاهین بوشهر و نفت مسجدسلیمان و پارس جنوبی جم، سیرجانیها دغدغه پول برای راهاندازی گلگهر را ندارند! ولی تیم وینگو در کدام زمین باید بازی کند؟ مهمانان گلگهر چگونه پذیرایی میشوند؟ در کدام ورزشگاه؟ با چندصد نفر تماشاگر؟ و در کدام هتل؟
لیگ یک با مشکلاتی از این جنس به شدت درگیر است! لیگ یک انگار ساخته شده است برای پروردن همین مشکلات و همین دردسرهای ناشی از کاستیهای برآمده از بیتوجهیها! کاستیها و کمبودهای چندین و چند ساله! بیتوجهیهای عادی شده، عادت شده و نهادینه شده! انگار که این مسائل باید همیشه باشند! و انگار که لیگ راه میاندازیم تا همین واقعیتها را به رخ بکشانیم!
از آقای بهاروند و سعید فتاحی و بقیه هم کاری برنمیآید! با واقعیتها میسازند و کاری به کار «نباید»ها ندارند!
شاهین بوشهر پول ندارد تا یارگیری کند! نفت مسجدسلیمان هم مثل شاهین بوشهر، تراکتور هم در عالم خودش مشغول است به فرصتسوزی، سپیدرود هم خیال همه را راحت کرد؛ سپیدرود رفت که رفت!