خبرورزشی/ اردشیر لارودی؛ کرخ شدهایم! بیحس شدهایم! دردمان نمیآید! دلمان نمیسوزد! شکست را بد نمیدانیم! با شکستها، با انواع و اقسام شکستها، کنار میآییم!
نه! قضیه کنار آمدن نیست، این کرخشدگی تمامعیاری است که ما را به خود دچار کرده است! این شاید بدترین نوع بیحس شدن و درد را نفهمیدن است!
میدانید از چه میگویم؟ میدانید درد بیدرمان فوتبال ما، چه غده و ریشهای که بسیار هم بدخیم است، دارد؟
مرد را دردی اگر باشد خوش است!
درد بیدردی، علاجش آتش است!
مردان کوچک در AFC
ماجرایی که بر علیرضا بیرانوند رفت، چگونه باید فهمیده شود؟ این قبیل اتفاقات عادی شده برای ما که گویا انتظارش را میکشیم، چیست؟ کمکاری ما یا توطئهای از توطئههای پیچیده مرد بحرینی، شیخسلمان نامی که باید دفترداری باشد در AFC ولی رئیس کنفدراسیون فوتبال آسیا شده است!
آنجا هم مثل اینجا، آدمهای درجه دوم و درجه سوم، به کارهای بزرگ گمارده شدهاند! آنجا هم مثل اینجا، آنها هم مثل ما! بزرگترین کارها، به نالایقترین افراد سپرده شده است! آنجا هم به کارهای گران، مرد کاردیده را به خدمت نمیگیرند! آنجا هم باید فلک را سقف بشکافت، آنجا هم باید طرحی نو درانداخت! فوتبال آسیا، با این «فرمان» به جایی نمیرسد!
نتیجه کرخ شدن و بیحس بودن
از پنج عنوان آسیایی، یکی هم به فوتبال ایران تعلق نگرفت! بیرانوند، سزاوارترین بود ولی سرمایهگذاریهای قطری، همان دستی را تداعی میکند که «نمک دارد»! شیرجههای بیرانوند، البته که نمک ندارد! دیدن دارد و تحسین کردن دارد و قربانی فقر مدیریت و ضعف مدیریت بر فوتبال ایرانی را هم دارد!
بیرانوند باید نفر اول فوتبال آسیا باشد، اما نمیشود! ردپای لابی قطریها، بحرینیها و بقیه شیخها و شیخکها، آشکار است ولی درجا زدن و پیشرفت نکردن بیرانوند، به مثابه یک ستاره امروزی در فوتبال ستارهنساز ما نیز معلومیت معلولواری دارد! و تا در به روی همین پاشنه میچرخد، آش همین آش است و کاسه هم همین کاسه! بیرانوند که یک فرد است و نباید با دیگران جمعش بست، چوب کرخ شدن و بیحس شدن و تحرکناپذیری فوتبالی را میخورد که به مارهای بزرگ، آدمهای کوچک را مأموریت میدهد. لاجرم پرسپولیس میبازد، در لیگ آسیا، لاجرم استقلال میبازد باز هم در لیگ آسیا، تراکتور و سپاهان و ذوبآهن، مثل بیرانوند، شجاع، اسماعیلی، نیازمند و همه مردان بالقوه بزرگ، اما در عمل کوچک مانده دیگر، به جایی نمیرسند!
از جوی کوچک و از «رود خرد» ماهی بزرگ، کی برخیزد!
فوتبال ایران، باید که تبدیل شود به رودخانهای خروشان و این «شدن» به دست مردان کوچک میسر و میسور نخواهد شد!
سیروس، یل گیلان
فوتبال گیلان، بزرگانی دارد که نامیاند، هم به واسطه نوع بازی و هم به دلیل نوع رفتار! سیروس قایقران، آبای سیروس و کاپیتان سیروس، یکی از بهترینهای این مردان نمادین هست که مرد نکونام نمیرد هرگز!
حرفهای یکی از بازیکنان اسمی سالهای پیش درباره سیروس غلط بود و نابجا که خودش هم، آقای گوینده، عذر تقصیر خواست! رفتار سرتاپا غلط کمکمربی تیم آلومینیوم اراک، واکنش غلطی بود که پس از باختن به ملوان رخ داد! غلط اندر غلط هم وقتی شد که بیمعرفتها، پای اسطوره گیلهمردان و گیلهزنان فوتبال شمال ایران را میان کشیدند! آنها که «سیروس» را میشناسند، تمام ماهیگیران و حرفه قایقرانی را، عاشقانه دوست دارند و دوستش هم خواهند داشت!
که سیروس یلی بود - و هست و خواهد ماند- برای گیلان و مازندران!
نه! قضیه کنار آمدن نیست، این کرخشدگی تمامعیاری است که ما را به خود دچار کرده است! این شاید بدترین نوع بیحس شدن و درد را نفهمیدن است!
میدانید از چه میگویم؟ میدانید درد بیدرمان فوتبال ما، چه غده و ریشهای که بسیار هم بدخیم است، دارد؟
مرد را دردی اگر باشد خوش است!
درد بیدردی، علاجش آتش است!
مردان کوچک در AFC
ماجرایی که بر علیرضا بیرانوند رفت، چگونه باید فهمیده شود؟ این قبیل اتفاقات عادی شده برای ما که گویا انتظارش را میکشیم، چیست؟ کمکاری ما یا توطئهای از توطئههای پیچیده مرد بحرینی، شیخسلمان نامی که باید دفترداری باشد در AFC ولی رئیس کنفدراسیون فوتبال آسیا شده است!
آنجا هم مثل اینجا، آدمهای درجه دوم و درجه سوم، به کارهای بزرگ گمارده شدهاند! آنجا هم مثل اینجا، آنها هم مثل ما! بزرگترین کارها، به نالایقترین افراد سپرده شده است! آنجا هم به کارهای گران، مرد کاردیده را به خدمت نمیگیرند! آنجا هم باید فلک را سقف بشکافت، آنجا هم باید طرحی نو درانداخت! فوتبال آسیا، با این «فرمان» به جایی نمیرسد!
نتیجه کرخ شدن و بیحس بودن
از پنج عنوان آسیایی، یکی هم به فوتبال ایران تعلق نگرفت! بیرانوند، سزاوارترین بود ولی سرمایهگذاریهای قطری، همان دستی را تداعی میکند که «نمک دارد»! شیرجههای بیرانوند، البته که نمک ندارد! دیدن دارد و تحسین کردن دارد و قربانی فقر مدیریت و ضعف مدیریت بر فوتبال ایرانی را هم دارد!
بیرانوند باید نفر اول فوتبال آسیا باشد، اما نمیشود! ردپای لابی قطریها، بحرینیها و بقیه شیخها و شیخکها، آشکار است ولی درجا زدن و پیشرفت نکردن بیرانوند، به مثابه یک ستاره امروزی در فوتبال ستارهنساز ما نیز معلومیت معلولواری دارد! و تا در به روی همین پاشنه میچرخد، آش همین آش است و کاسه هم همین کاسه! بیرانوند که یک فرد است و نباید با دیگران جمعش بست، چوب کرخ شدن و بیحس شدن و تحرکناپذیری فوتبالی را میخورد که به مارهای بزرگ، آدمهای کوچک را مأموریت میدهد. لاجرم پرسپولیس میبازد، در لیگ آسیا، لاجرم استقلال میبازد باز هم در لیگ آسیا، تراکتور و سپاهان و ذوبآهن، مثل بیرانوند، شجاع، اسماعیلی، نیازمند و همه مردان بالقوه بزرگ، اما در عمل کوچک مانده دیگر، به جایی نمیرسند!
از جوی کوچک و از «رود خرد» ماهی بزرگ، کی برخیزد!
فوتبال ایران، باید که تبدیل شود به رودخانهای خروشان و این «شدن» به دست مردان کوچک میسر و میسور نخواهد شد!
سیروس، یل گیلان
فوتبال گیلان، بزرگانی دارد که نامیاند، هم به واسطه نوع بازی و هم به دلیل نوع رفتار! سیروس قایقران، آبای سیروس و کاپیتان سیروس، یکی از بهترینهای این مردان نمادین هست که مرد نکونام نمیرد هرگز!
حرفهای یکی از بازیکنان اسمی سالهای پیش درباره سیروس غلط بود و نابجا که خودش هم، آقای گوینده، عذر تقصیر خواست! رفتار سرتاپا غلط کمکمربی تیم آلومینیوم اراک، واکنش غلطی بود که پس از باختن به ملوان رخ داد! غلط اندر غلط هم وقتی شد که بیمعرفتها، پای اسطوره گیلهمردان و گیلهزنان فوتبال شمال ایران را میان کشیدند! آنها که «سیروس» را میشناسند، تمام ماهیگیران و حرفه قایقرانی را، عاشقانه دوست دارند و دوستش هم خواهند داشت!
که سیروس یلی بود - و هست و خواهد ماند- برای گیلان و مازندران!