خبرورزشی/ شهراد باغستانی؛ «کلاسیکر» بدون شک مهمترین نبرد فوتبال آلمان است. اگر چه شاید نبرد بایرنمونیخ و بوروسیا دورتموند فراتر از مرز آلمان از لحاظ اجتماعی یا سیاسی معنای خاصی نداشته باشد، اما از لحاظ فوتبالی این جدال ارزش زیادی دارد.
تفاوت کلاسیکر
اول از همه باید بگوییم «کلاسیکر» فقط یک اسم مشابه با الکلاسیکوی اسپانیا یا سوپرکلاسیکوی آرژانتین است و برگرفته از نام آن دیدارها نیست. هیچ ارتباطی هم به دیداری مثل شهرآورد میلان یا نبرد اولدفِرم در گلاسکو یا شهرآورد شمال غرب انگلیس و یا حتی رِویر شهرآورد آلمان ندارد. در اسپانیا، الکلاسیکو به دلیل اینکه بارسلونا خودش را نماینده کاتالونیا میداند و میخواهد به نبرد با پایتختنشینها برود، کمی رنگ و بوی سیاست گرفته است. در آرژانتین، سوپرکلاسیکو در بوینوسآیرس به دلیل مسائل اجتماعی ویژه شده، چرا که هواداران بوکاجونیورز از طبقه کارگری هستند و هواداران ریورپلاته را طبقه بالای شهر تشکیل میدهند. اولدفِرم در گلاسکوی اسکاتلند هم به دلیل اختلافات مذهبی و فرقهای مهم است. نبردهایی بین میلان و اینتر، لیورپول و منچستریونایتد، دورتموند و شالکه و... هم به جهت اختلاف در افتخارات اهمیت دارد.
بایرن، دورتموند و سپس بایرن
اما پدیده بایرن – دورتموند چیزی متفاوت است. باشگاههایی با بیشترین تماشاگر در ورزشگاه خانگیشان در اروپا که از ۲۶ عنوان قهرمانی اخیر در بوندسلیگا ۲۲ عنوان را بین خودشان تقسیم کردهاند که مسلماً کفه ترازو به سمت بایرن سنگینی میکند. وقتی دورتموند با تأسیس بوندسلیگا در سال ۱۹۶۳ قهرمان بود، بایرن به ندرت در کورس قهرمانی حضور داشت و حتی در دسته پایینتر به سر میبرد. دورتموند هم در سال ۱۹۶۶ اولین تیمی بود که یک جام قهرمانی برای باشگاههای آلمانی به ارمغان آورد و یک سال بعد بایرن این کار را تکرار کرد. در دهه ۱۹۷۰ وقتی بایرن ۳ قهرمانی متوالی در اروپا داشت، دورتموند دائماً در رده دوم بوندسلیگا قرار میگرفت. در همین دهه بود که بایرنیها با برتری ۱۱ بر یک سنگینترین شکست تاریخ دورتموند در کلاسیکر را به این حریف تحمیل کردند. در واقع هنوز از نظر خیلی از موسپیدان فوتبال آلمان، تفاوت آشکار افتخارات این دو تیم در دهههای گذشته باعث میشود مونشنگلادباخ را رقیب بایرن در کلاسیکر بدانند، چرا که کره اسبها در دهه ۱۹۷۰ تیمی پرافتخار و قدرتمند بودند. تا پایان دهه ۱۹۷۰ هم این بازی تقریباً یکطرفه بود و کفه ترازو به سمت بایرن سنگینی میکرد.
اما پدیده بایرن – دورتموند چیزی متفاوت است. باشگاههایی با بیشترین تماشاگر در ورزشگاه خانگیشان در اروپا که از ۲۶ عنوان قهرمانی اخیر در بوندسلیگا ۲۲ عنوان را بین خودشان تقسیم کردهاند که مسلماً کفه ترازو به سمت بایرن سنگینی میکند. وقتی دورتموند با تأسیس بوندسلیگا در سال ۱۹۶۳ قهرمان بود، بایرن به ندرت در کورس قهرمانی حضور داشت و حتی در دسته پایینتر به سر میبرد. دورتموند هم در سال ۱۹۶۶ اولین تیمی بود که یک جام قهرمانی برای باشگاههای آلمانی به ارمغان آورد و یک سال بعد بایرن این کار را تکرار کرد. در دهه ۱۹۷۰ وقتی بایرن ۳ قهرمانی متوالی در اروپا داشت، دورتموند دائماً در رده دوم بوندسلیگا قرار میگرفت. در همین دهه بود که بایرنیها با برتری ۱۱ بر یک سنگینترین شکست تاریخ دورتموند در کلاسیکر را به این حریف تحمیل کردند. در واقع هنوز از نظر خیلی از موسپیدان فوتبال آلمان، تفاوت آشکار افتخارات این دو تیم در دهههای گذشته باعث میشود مونشنگلادباخ را رقیب بایرن در کلاسیکر بدانند، چرا که کره اسبها در دهه ۱۹۷۰ تیمی پرافتخار و قدرتمند بودند. تا پایان دهه ۱۹۷۰ هم این بازی تقریباً یکطرفه بود و کفه ترازو به سمت بایرن سنگینی میکرد.
در دهه ۱۹۸۰ توازن برقرار شد و در دهه ۱۹۹۰ دورتموند در نبردهای رودررو با بایرن از این رقیب سبقت گرفت. دورتموندی که با هدایت اوتمار هیتسفلد شکوفا شد، اما این روزها و پس از افتخاراتی که زنبورها با یورگن کلوپ کسب کردند، دوباره نوبت بایرن رسیده که حاکم بلامنازع بوندسلیگا باشد و دورتموند برای پایین کشیدنش تلاش کند.
گریه بچه
در دهه ۱۹۹۰ اتفاقاتی که در کلاسیکر رخ داد باعث شد این بازی حساستر از گذشته شود. دورتموند به فینال لیگ قهرمانان اروپای فصل ۱۹۹۷-۱۹۹۶ رفته بود و تیمی قدرتمندتر از بایرن به شمار میرفت. تیمی که یوونتوس پرستاره را شکست داد و قهرمان اروپا شد. در کلاسیکرِ پیش از آن فینال، اتفاقی افتاد که هیچگاه فراموش نشد. دقیقه ۲ ریدله برای دورتموند گل زد و یک دقیقه بعد ریتسیتلی برای بایرن گل تساوی را به ثمر رساند. شروع این بازی پرهیجان بود و تنش زیاد شد. در صحنهای وقتی آندریاس مولر در حال اعتراض بود لوتار ماتئوس برابر دیدگانش ادای اشک ریختن را درآورد که این حرکت او به «گریه بچه» معروف شد! در واقع ماتئوس ستاره آن زمان فوتبال آلمان و کاپیتان قهرمان جام جهانی ۱۹۹۰، همتیمیاش در تیم ملی را به اعتراض کردن و اشک ریختن مثل بچهها متهم کرد و در توضیح آن گفت: «میخواستم به او بگویم که بازی کند و نشان دهد یک مرد است.»
در دهه ۱۹۹۰ اتفاقاتی که در کلاسیکر رخ داد باعث شد این بازی حساستر از گذشته شود. دورتموند به فینال لیگ قهرمانان اروپای فصل ۱۹۹۷-۱۹۹۶ رفته بود و تیمی قدرتمندتر از بایرن به شمار میرفت. تیمی که یوونتوس پرستاره را شکست داد و قهرمان اروپا شد. در کلاسیکرِ پیش از آن فینال، اتفاقی افتاد که هیچگاه فراموش نشد. دقیقه ۲ ریدله برای دورتموند گل زد و یک دقیقه بعد ریتسیتلی برای بایرن گل تساوی را به ثمر رساند. شروع این بازی پرهیجان بود و تنش زیاد شد. در صحنهای وقتی آندریاس مولر در حال اعتراض بود لوتار ماتئوس برابر دیدگانش ادای اشک ریختن را درآورد که این حرکت او به «گریه بچه» معروف شد! در واقع ماتئوس ستاره آن زمان فوتبال آلمان و کاپیتان قهرمان جام جهانی ۱۹۹۰، همتیمیاش در تیم ملی را به اعتراض کردن و اشک ریختن مثل بچهها متهم کرد و در توضیح آن گفت: «میخواستم به او بگویم که بازی کند و نشان دهد یک مرد است.»
از دیگر پرخاشهای ماندگار کلاسیکر هم وقتی بود که اولیور کان صورتش را به صورت هایکو هرلیش مهاجم دورتموند چسباند یا وقتی دروازهبان خشن بایرن توپ را که گرفت با لگد به سمت استفان شاپیوسا مهاجم سوئیسی زنبورها حمله کرد!
تصمیم جنجالی هیتسفلد بعد از قهرمانی ماندگار
در پایان فصل ۱۹۹۷-۱۹۹۶ با وجود قهرمانی در لیگ قهرمانان، اوتمار هیتسفلد برای سوم شدن در بوندسلیگا برکنار شد و سمت مدیر ورزشی را در دست گرفت. یک سال بعد او در تصمیمی جنجالی هدایت بایرنمونیخ را بر عهده گرفت. هیتسفلد در بایرن مربی تأثیرگذاری شد و حالا بیشتر یک بایرنی به حساب میآید. فصل ۱۹۹۸-۱۹۹۷ هم برای اولین بار در لیگ قهرمانان این دو تیم به یکدیگر برخورد کردند.
آن بازی یکچهارم نهایی را دورتموند با یک گل در وقتهای اضافه برد. نبرد سنگینِ کلاسیکر بین دورتموند و بایرن با مربیان ایتالیایی، نِویو اسکالا و جووانی تراپاتونی. البته آن فصل دورتموند در نیمهنهایی به رئال باخت و مثل فصل قبلش فینالیست نشد. دوباره افت زنبورها شروع شد و بایرن با هیتسفلد در آلمان حکمرانی کرد. اولین نبرد بایرنِ هیتسفلد با دورتموند هم تماشایی بود که دورتموندیها هرکاری کردند آن بازی را نبازند و در نهایت ۲-۲ مساوی شد.
بازی کثیف
سال ۲۰۰۰ با حضور ماتیاس سامر دوباره دورتموند اوج گرفت که موقتی بود. فصل ۲۰۰۲-۲۰۰۱ زنبورها را قهرمان کرد. فصل پیش از آنکه نخستین فصلش به عنوان مربی روی نیمکت دورتموند کلاسیکر اول را ۶ بر ۲ باخت. بازی برگشت در مونیخ را «کثیفترین بازی تاریخ بوندسلیگا» نامیدند، چرا که داور در مجموع ۱۴ کارت به بازیکنان دو تیم داد. اندرسون و سانتاکروز تنها بازیکنان بایرن بودند که کارت نگرفتند. لیزا رازو هم قبل از پایان نیمه اخراج شد. افنبرگ از بایرن و اِوانیلسون از دورتموند دیگر اخراجیهای آن بازی بودند. آن کلاسیکرِ خشن با گلهای سانتاکروز برای بایرن و بوبیچ برای دورتموند با تساوی یک- یک به پایان رسید.
ورشکستگی
اما بوروسیا دورتموند در آستانه ورشکستگی هم قرار گرفت. سامر فصل ۲۰۰۴-۲۰۰۳ تیم را ششم کرد و قرار بود تا سال ۲۰۱۰ بماند، اما خیلی زود قید ادامه حضور در باشگاه دورتموند را زد. عجیبترین اتفاق پذیرفتن وام ۲ میلیون یورویی از باشگاه بایرنمونیخ برای پرداخت ۲۰ درصد از قرارداد بازیکنان بود. از وقتی سامر رفت تا فصل ۲۰۱۱-۲۰۱۰ فقط یک برد برابر بایرن داشتند.
ظهور کلوپ
یورگن کلوپ آمد و دورتموند را نجات داد. برنامههای او ثمربخش بود و نه تنها تیم را از زیر سایه بایرنمونیخ درآورد، بلکه برای خودش هم در دنیای مربیگری نامی دست و پا کرد. کلوپ آخرین قهرمانیهای دورتموند را در فصول ۲۰۱۰-۲۰۱۱ و ۲۰۱۲-۲۰۱۱ به باشگاه هدیه داد. سال ۲۰۱۲ دورتموند با هدایت کلوپ برای نخستین مرتبه در تاریخ دبل کرد. با این حال دوران طلایی زنبورها با کلوپ هم دوام نداشت و هر ۲ فصل بعد از قهرمانی دوم شد. فصل ۲۰۱۴-۲۰۱۵ هم مدتی تیمش در قعر جدول به سر میبرد که عجیبترین نتایج دوران مربیگری را با تیم مطرحی همچون دورتموند گرفت. کلوپ با هفتم شدن در آن فصل دورتموند را ترک کرد.
سلطنت در لیگ قهرمانان
اما آخرین نبرد ماندگار کلاسیکر فینال لیگ قهرمانان اروپا در ومبلی لندن بود. فصل ۲۰۱۳-۲۰۱۲ بایرنمونیخ بهترین فصل تاریخش را تجربه کرد. وقتی با یوپ هاینکس مربی محبوبشان سینی قهرمانی بوندسلیگا را از دورتموند گرفتند و در فینال لیگ قهرمانان هم با شکست زنبورها به جام رسیدند. آن فصل، فصلی بینظیر برای فوتبال آلمان هم بود. غولهای اسپانیایی برابر بایرن و دورتموند زانو زدند. در نیمهنهایی لیگ قهرمانان بایرن در مجموع بارسلونا را ۷ بر صفر برد و دورتموند هم ۴ بر ۳ رئالمادرید را شکست داد. در فینال هم بایرن بود که ۲ بر یک پیروز شد و با ضربه آرامِ آرین روبن در واپسین دقایق قهرمانی را به چنگ آورد.